رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از مارس, ۲۰۱۶
ما در خانه یمان آزادی عقیده داریم و به همه مهمانها احترام میگذاریم. ما جانماز و تسبیه و سجاده و مهر داریم برای کسی که نماز میخواهد بخواند. ما صلیب عیسی مسیح داریم برای کسی که میخواد دعا و توبه کند. ما شمع داریم برای کسی که میخواهد به نیروانا برسد. ما موتورسیکلت داریم برای کسی که میخواهد از راه بهم ریختن و سر هم کردنش به عروج عرفانی و ذن برسد. ما نمادی از لوح منشور کوروش داریم. ما یک بت افریقایی هم داریم. ما اتاقی داریم که توش هیچی نداریم برای کسانی که هیچی را قبول ندارند. و ما توی خانه مان چاقو داریم برای کسی که از صلیب و بقیه آن چیزهای دیگر خوشش نمی آید ولی قایمش کردیم که سر بقیه را نبرد

درخت زنگي

یکی از آن داستانهای که هرگز فراموشش نخواهم کرد و جزء اتفاقات نادر زندگیم است درخت گلابی است . باغچه خانه ما درخت زیاد داشت. گیلاس مشهدی، سیب، آلبالو، انجير و بوته توت‌فرنگی و گل‌های رنگارنگ.  " خونه روح مادرم بود که تو باغچه.. " آقامون طبق رسمی که نمی‌دانم از کجا آورده بود، همیشه از من می‌خواست که اولین محصول هر درخت را بچینم. می‌گفت پسر باید میوه را بچیند تا برکتش زیاد شود. بلندم می‌کرد تا میوه را از شاخه پربار درخت برکنم. درخت گلابی آن سال خیلی بابرکت و اولین باری بود که ثمر داده بود و شاخه‌هایش از آن‌همه میوه خم  باعث مباهات و افتخار آقا بود. اما آن روز عجیب عَموم مهمان ما بود. همان روزی که ولیعهد پدر- که من باشم- قرار بود اولین گلابی را بچیند. همه طی تشریفاتی به حیاط رفتیم. آقا به برادرش با لبخند گفت ببین درختمو .. كه درخت درست جلوی چشم‌های همگی ما از کمر شکست و روی زمین افتاد.. آقاجانم چانه‌اش می‌لرزید. عموم هم همین‌طور. آقا از سکته‌ی احتمالی و عمو از ترس ناشی از اینکه نکند چشمش شور باشد به‌زعم اخوی‌اش.. بیست‌وچند سال بعد. همین چند روز پیش. به آقاجان گ
- بابا این بالنهای آرزو کجا میرن؟ - میرن سمت چین و چینی ها دوباره بسته بندیشون میکنن میفروشن دوباره به ما - چین اینطرفی نیست که اونوره - نه .. اونور سمت قم و جمکرانه اینوره چین. من میدونم یا تو؟ تو جغرافی نخوندی؟ جاده ابریشم، راه شوسه، کازرون، گاو خونی، صومعه سرا.. اینوره چین از راه ابریشم میره چین - چینی ها آرزومونو براورده میکنن؟ - نه .. نمیدونم.. حداقل جراتشو دارم بگم نمیدونم   - تو آرزو کردی بابا؟ آرزو داری؟ - آره معلومه که دارم. الان آرزوم اینه که این بالن کوفتی روشن بشه تو این باد و بارون - منم همین آرزو رو دارم - فکر کنم آره.. چینی ها باید آرزومونو براورده کنن