رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از ژوئن, ۲۰۰۸

اینو دیده بودید ؟

  داشتم آرشیو کاریکاتورهایم را دید میزدم به این برخوردم . یاد وبلاگ گلیمچه افتادم . وبلاگ جالبی بود که اصلا الان نمیدانم آدرسش چیست و کجاست و صاحبانش مشغول چه کاری هستند . این کاریکاتور را آنجا منتشر کرده بودند . جریانش هم به صحبت رئیس جمهور بر میگشت که نمیدانم اصل کلام چه بود اما ، فکر میکنم گفته بود جمعیت ایران کم است ؟ دیگر جلوگیری نکنید ؟ بروید جمعیت را زیاد کنید ؟ اون با  من ؟ نمیدانم یک چیزی در همین موارد . این برادران هم که جان بر کف اند .... خلاصه گفتم شما هم ببینید . یک وقت خدای نکرده چیزی بین ما ناگفته نماند ! + ;نوشته شده در ; 2008/6/22 ساعت;14:43 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;

اینو دیده بودید ؟

  داشتم آرشیو کاریکاتورهایم را دید میزدم به این برخوردم . یاد وبلاگ گلیمچه افتادم . وبلاگ جالبی بود که اصلا الان نمیدانم آدرسش چیست و کجاست و صاحبانش مشغول چه کاری هستند . این کاریکاتور را آنجا منتشر کرده بودند . جریانش هم به صحبت رئیس جمهور بر میگشت که نمیدانم اصل کلام چه بود اما ، فکر میکنم گفته بود جمعیت ایران کم است ؟ دیگر جلوگیری نکنید ؟ بروید جمعیت را زیاد کنید ؟ اون با  من ؟ نمیدانم یک چیزی در همین موارد . این برادران هم که جان بر کف اند .... خلاصه گفتم شما هم ببینید . یک وقت خدای نکرده چیزی بین ما ناگفته نماند ! + ;نوشته شده در ; 2008/6/22 ساعت;14:43 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;

" در میان مردمی با این مصیبتها صبور "

خدا وکیلی این ملت را چه میشود ؟( یکبار هم که در زمان جاهلیت در گدا و سیما به عنوان مجری برنامه کودک و نوجوان و هم انیماتور مشغول به کار بودم . همینطور بیکار و دمق در واحد انیمیشن نشسته بودم . صبح زود بود و همکارانم هنوز نیامده بودند .ما استخدام نبودیم و هر وقت کاری پیش می آمد خبرمان میکردند که بیائید ، مثل این کارگرهایی که کنار خیابان منتظر کارهستند . مدتی میشد که از آنها خبری نداشتم . از سر بیکاری و محض خنده   و مردم آزاری چسب نواریِ کاغذی ای که روی میز بود را برداشتم و بینی ام را به شکل کسانی که عمل کرده باشند چسب کاری کردم یک چسب بلند از زیر بینی به بالا که دماغ سر بالا برود و چند تا چسب کوتاه تر افقی ... چه دردسرتان بدهم . بعد از مدتی همکاران یکی پس از دیگری آمدند و متوجه بینی عمل کرده ام شدند خیلی تلاش میکردم که طبیعی باشم و اگر هم خنده ام میگرفت با دو دستم گونه هایم را نگه میداشتم « دیده بودم عملی ها به وقت تبسم   وشادمانی این حرکت را انجام میدهند »   اما عکس العملشان برایم جالب بود . یکی میگفت : فلانی عمل کردی ؟ آخه چرا ؟ تو که دماغت مشکلی نداشت .. پول اضافه داری بده به من ... د

روزهای ترانه و اندوه

  پ.ن: بازپخش !                                              *+*+*+*+*+*+*+*+*+* تک مضراب : موهایم که به قاعده بلندی زُلف همین آقای گیتاریست بود ،ریخته شد کف سلمانی . اشتباه  جانکاهی بود .  هر قیچی که میزد ،  انگار به رگ و ریشه ام میزد . دردم میگرفت . مردک منظورم را بد گرفت و گیسوان عزیزتر از جانم را " که تا به حال به عمر بی خود ِ خودش ندیده بود " آنچنان کوتاه کرد که کافر نکرده و به هر کی گفتمش باور نکرده . پ.ن : عادت کرده بودم هر بار میروم سلمانی یارو بگه آقای فلانی باز موهای سفیدت دارد زیاد می شود . ولی اینبار گفت آقای فلانی یک تار موی قرمز توی سرت دیدم ! + ;نوشته شده در ; 2008/6/7 ساعت;13:26 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;

روزهای ترانه و اندوه

  پ.ن: بازپخش !                                              *+*+*+*+*+*+*+*+*+* تک مضراب : موهایم که به قاعده بلندی زُلف همین آقای گیتاریست بود ،ریخته شد کف سلمانی . اشتباه  جانکاهی بود .  هر قیچی که میزد ،  انگار به رگ و ریشه ام میزد . دردم میگرفت . مردک منظورم را بد گرفت و گیسوان عزیزتر از جانم را " که تا به حال به عمر بی خود ِ خودش ندیده بود " آنچنان کوتاه کرد که کافر نکرده و به هر کی گفتمش باور نکرده . پ.ن : عادت کرده بودم هر بار میروم سلمانی یارو بگه آقای فلانی باز موهای سفیدت دارد زیاد می شود . ولی اینبار گفت آقای فلانی یک تار موی قرمز توی سرت دیدم ! + ;نوشته شده در ; 2008/6/7 ساعت;13:26 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;

این مرد" کوچک "

اخبار ساعت ۱۰ شبکه سه بود و کامران نجف زاده که سراغ علی کوچولو رفته بود . موسیقی اش را خودم بارها گوش داده ام اما اینبار تصویرش هم بود و صدای فهیمه رستگار ... آن روزها مادرم این آهنگ را برایم می خواند . شاید هم دوست دارم فکر کنم که می خواند . بغضم گرفت . چشمم سوخت . اشک در آمد و یاد روزهای صورتی رنگ کودکی ام افتادم که کوچه بوی گل گاردنیا میداد و ما فقط برای خواب و غذا به خانه میرفتیم. کوچه حالا دیگر نیست و خانه خوراک دهان بلدزر ها شد و رفت ... هم خانه ای ام از من پرسید چرا گریه ات گرفته ؟ - : برای خاطر معصومیت از دست رفته .. + : معصومیت از دست رفته ؟ همون که امین تارخ بازی میکرد با ساراخوئینی ها ؟ همون ؟ - : آره ...همون ... + ;نوشته شده در ; 2008/6/2 ساعت;14:23 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;

این مرد" کوچک "

اخبار ساعت ۱۰ شبکه سه بود و کامران نجف زاده که سراغ علی کوچولو رفته بود . موسیقی اش را خودم بارها گوش داده ام اما اینبار تصویرش هم بود و صدای فهیمه رستگار ... آن روزها مادرم این آهنگ را برایم می خواند . شاید هم دوست دارم فکر کنم که می خواند . بغضم گرفت . چشمم سوخت . اشک در آمد و یاد روزهای صورتی رنگ کودکی ام افتادم که کوچه بوی گل گاردنیا میداد و ما فقط برای خواب و غذا به خانه میرفتیم. کوچه حالا دیگر نیست و خانه خوراک دهان بلدزر ها شد و رفت ... هم خانه ای ام از من پرسید چرا گریه ات گرفته ؟ - : برای خاطر معصومیت از دست رفته .. + : معصومیت از دست رفته ؟ همون که امین تارخ بازی میکرد با ساراخوئینی ها ؟ همون ؟ - : آره ...همون ... + ;نوشته شده در ; 2008/6/2 ساعت;14:23 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;