رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از دسامبر, ۲۰۱۱

بازا که توبه کردیم از گفته و شنیده ..

بالا بلندی و آلیسا آلیسا بازی های ما هم بود . یبار من تو قایم موشک رفتم قایم شدم . خیلی گذشت هیچکی نیومد دمبالم . بعدن من خسته شدم . اومدم بیرون . وقتی اومدم بیرون ما خونمونو فروخته بودیم . بزرگ شده بودیم . مامان چروک افتاده بود زیر چشمش . بابام پیر شده بود خواهرام ازدواج کرده بودن . خودمم . بعدن اونای دیگه رفته بودم .آرش رفت تورین . علی مرغی رفت آلمان ، نعییم رفت یجای دیگه انگلیس ، هستی رفت تهران دکتر شد . [...] وضعش خراب شد . میلاد دختر بازی پیشه کرد و دون ژوان رشت شد شاهین رو گذاشتند آسایشگاه . .. من ؟ علی  میخواد جادو بشه باز علی کوچولو بشه ...لای لای لای.. پ.ن : بداهه نوازی به هنگام مسیج بازی با یک دوست

دنیا وفا ندارد ای نور هر دو دیده ...

رفته بودم جایی که همیشه با فخرالدین میرفتم . همیشه همانجا کفش میخرید و چه گران میخرید . بعدن گفتم فخرالدین این گنده گوزی ها چیه میکنی تو آخه ؟ من پول اینارو ندارم . بعدن دیدم که فخرالدین کنارم نیست . رفته بود . رفته بود خارجستان . شیش ماه است که رفته بود ! بعدن دیدم من چرا اینهمه تنها شدم . بعدن من چرا اینهمه بغض دارم . من چرا اینهمه حرف نزده دارم . من چرا گنده گوزی کردم کفش گران خریدم . من چرا کفش را پرت کردم یک گوشه . بعدن من چکار باید بکنم با اینهمه حرف نزده . شوخی نکرده . لب نخندیده ... اسمس نفرستاده . من چکار باید بکنم با اینهمه روزهای باقی مانده