توی خیابون یک مینی بوسی رو دیدم که قالپاقاش عین چرخهای ارابه های فیلم اسپارتاکوس بود و یک چیز شمشیر مانندی ازش زده بود بیرون . و اگر من دیرتر متوجه شده بودم پام رو از زیر زانو قطع میکرد و من الان توی بیمارستان مشغول مردنم بودم . چون میدونید که من اونقدر وسع مالی ندارم که پول بدم پامو پیوند بزنن و در ضمن خیابون یه نمه بارون زده بود و احتمال آلودگی پام زیاد میشد و عفونت شدید میکردم . و پرستار ها هم که میدونید دل به کار نمیدن اصولن و احتمال داره بهم نرسن و باهام لج کنن . میدونی که همه مردم با من لجن . چرا ؟ نمیدونم از خودشون بپرس که چرا لجاجت میکنن با من . فکر کنم از میزان کاریزمای من ناراحتن . دکترها هم که چندبار من علیه شون چیز نوشتم و فقر فرهنگیشون رو رسانه ای کردم و به گوششون رسیده . نرسیده باشه هم با اینکه پاهای منو میبینن که فقط به چنتا رگ و یکی دوتا تاندون وصله بازم در اثر اشتباه بیماری منو عفونت دستگاه گوارش تشخیص میدن و من رو میکشن دستی دستی . همه اینها هم ، همش بخاطر اون راننده ی احمق مینی بوسه که قالپاقاش رو شبیه فیلم گلادیاتور تزئین کرده . البته باید اینو هم بگم که می...
(کارتونیست درک نشده سابق)