رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از اکتبر, ۲۰۰۸

زنده باد زندگی

                         + ;نوشته شده در ; 2008/10/30 ساعت;19:37 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;

اتومبیلی به نام هوس

هوا بارانی بود و من داخل تاکسی وَن بودم . جای همیشگی خودم . آخرین صندلی سمت چپ . شیشه ها باران زده و بخار گرفته بود .داخل اتومبیل سکوت بود و فقط صدای ماشنیهای بود که در تاریکی شب و جادۀ خیس ، با سرعت از کنار ما می گذشتند و آب فراوانی به هوا پخش می کردند . یکهو تلفن همراه یکی از مسافران زنگ خورد. زنگ اش موزیک سریال " از سرزمینهای شمالی " بود . دوست داشتم  موسیقی تمام نشود . وتمام نشد . یکهو برف آمد و من از پنجره پیرمردی را دیدم که با سورتمه و اسب تنومندش داشت با مردی دیگر صحبت میکرد . کمی که دقت کردم فهمیدم  آن مرد با پیر مرد سر موضوعی بحث میکنند. گمان کنم بر سر انرژی بادی که برق تولید میکرد حرف میزدند و پیر مرد زیر بار تکنولوژی نمی رفت .  پیر مرد سنتی بود . شاید سامورائی باز نشسته . اتومبیل که جلو تر رفت سرم را چرخاندم دیدم جان و هوتارو کنارم نشسته اند و کفشهایشان گٍلی است. می خواستند بروند کفش بخرند اما تاب دلکندن از این کتانی های کهنه را نداشتند ... حال مادرشان را پرسیدم و احوال خاله شان را جویا شدم و با خجالت پرسیدم : اون پسره دهاتی هنوز عاشق خاله تونه ؟ همان پسرکی که بوکس

حامیان حقوق زنان کجائید ؟

از مدتها قبل و با دیدن کاریکاتورهای فراوان از کاریکاتوریستهای مختلف جهان متوجه این ماجرا شده ام که دنیای کاریکاتور و کارتون دنیایی به شدت مردانه است . منظورم این نیست که کاریکاتوریستهای دنیا را اغلب آقایان تشکیل می دهند . بلکه شخصیتهایی که توسط کارتونیستها خلق می شود اکثراً مرد هستند .  این مردان هستند که بازیگر داستان یک کاریکاتور اند و اگر در کاریکاتوری زنی حضور دارد ، زنانگی او  و جنسیت اش مد نظر خالق اثر بوده و گرنه هیچ وقت به چشم خودم ندیدم که زنی به قول معروف همینجوری در یک کاریکاتور ماجرایی را پیش ببرد و کلاً وجودش الزامی نیست . این زنان یا نقش مادر را ایفا می کنند و یا زنانی زخم خورده ، و سمبل رنجی هستند که در جامعه شان بر ایشان می رود و یا جنبه ایروتیک دارند . نکته جالبتر این است که زنان کارتونیست هم شخصیتهای داستانهایشان مردان هستند . خودم  هم دلیلش را نمی دانم و برایم جالب است که اکثر این خانم ها پرچمدار برابری و فمینیسم هستند اما دنیای که خلق می کنند بازیگرانی از جنس " زمخت " دارد !   پ.ن : مدتهاست که ناخودآگاه و جدیداً خود آگاه زنانی را می کشم که حضورشان لزوماً ب

به دوست کوچولوم سلام کن

 چند روز پیش توی تاکسی فکر میکردم امروز چه چیز ممکن است مرا خوشحال کند .  یک غذای خوشمزه ؟  دیدار با کسی که انتظارش را نداری ؟ پیدا کردن یک هزار تومنی توی پیاده رو ؟ پیروزی سید حسن نصرالله ؟ ارزان شدن دوباره آدامس خرسی ؟ سفر غریب الوقوع رئیس جمهور به شهرمان ؟ برنده شدن در مسابقه کاریکاتوری که اصلا شرکت نکرده بودم ؟ چه چیز ؟ اما حقیقت این بود که هیچ چیز مرا خوشحال نمی کرد . بلی ; هیچ چیز شادی مزه این ساعتهای زهرماری را شیرین نمی کرد و هیچ راهی به پایان خوش نمی رسید . اما اتفاق وقتی می افتد که انتظارش را نداری (نمیدانم این جمله مسخره را چه کسی اولین بار گفته ؟ خب باید همینطور باشد ، وگرنه اسمش اتفاق نیست) شباهنگام  یکی از بستگان به خانه مان آمد و بی مقدمه کادوئی به من داد . من نفهمیدم مناسبت اش چیست و او  هم از من هول تر بود کاغذ کادو را مثل دیوانه هاجر داد و ... خلاصه سرتان را درد نمی آورم از این پس کاریکاتوریست درک نشده ، کاریکاتورهایش را قرار است با قلم نوری رنگ بزند . خدایی رنگ زدن با " موس" خیلی اعصاب معصاب می طلبید که دیگر از حوصله من پیر مرد خارج داشت می شد .   پ.ن : خدم

شام ِ فرشته

                پ.ن : این کار در میان یک دیالوگ متولد شد .  تو که خوب یادت هست نه ؟ وقتی از رستوران فرشته داشتی با ذوق و شوق تعریف میکردی و میگفتی  این پسره "ممد  گلزار " را هم آنجا دیدی . من کلافه شده بودم و پراندم :  چی اونجا کباب میکنن ، فرشته ؟  همان شب رفتم و طرح این کار را زدم . می بینی من عوض نشده ام . این طرحها را فقط رنگ ولعاب بهشان داده ام و گرنه  هنوز هم دلم برای فرشته هایی که هر شب گوله میخورند پر میکشد . هنوز شبهای دنیایم  پر از فرشته های زخمو زیلی است . هنوز بالشان شکسته .خودت که خوب میدانی. فقط خواستم زهرش را بگیرم . یکی دوتا قاشق شکر ریختم توی این قهوه تلخ زهرماری ، همین .   + ;نوشته شده در ; 2008/10/11 ساعت;20:3 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;

جبــر

من بودم . تنها بودم.  غذا نبود . گرسنگی بود . گرسنگی تنها نبود، با دل ضعفه بود . فلفل دلمه ای چهار فصل را ریز ریز کردم و داخل کاسه ریختم . پیاز را هم همینطور خردش کردم و همانجا روی فلفلها دو تا قاشق رب هم رویش و خوب هم زدم . همیشه به وقت تنهایی و ناچاری از این ها اختراع میکنم . معجونی که نه میتوانم دوباره تکرارش کنم و نه کسی جز خودم میل خوردنش را دارد . توی کابینت گشتم تا ببینم چه چیز مجاز دیگری بکارم می آید . قوطی شِوید خشک شده را از آن ته مه ها برداشتم و دوتا قاشق روی چیزهای قبلی ریختم .از توی یخچال ظرف پنیر حاوی آلزایمر را برداشتم و یک قاشق هم از او کف رفتم . همه را با وسواس هم زدم و بعد از اینکه تاوه خوب گرم شد معجون را داخلش سُر دادم و سوختگی روغنهای داغ ِ جهنده را به جان خریدم .  گذاشتم چند دقیقه خوب تفت بخورد تا سر آخر تخم مرغها را اضافه کنم . پیشترها توی کاسه تخم مرغها را اضافه میکردم و همه را یکجا داخل تاوه میریختم . اسمش را هم گذاشته بودم پیتزای تخم مرغ . اما حاصل کار حال نمیداد .  یک جوری بود  . پیاز و باقی مواد لازم خام بودند و تخم مرغ برشته . اینبار گفتم تخم مرغ ها را آخر

همیاری !

دوستان ، من به این کدهای وبلاگ آشنایی ندارم . کسی هست که مرا یاری کند . قالب را که عوض کردم لینکهای دوستان پرید . احتمالاً باید کدی چیزی بدهم بهش تا برگردد . خدا خیرتان بدهد. خلاصه همسایه ها یاری کنید تا ما وبلاگ داری کنیم پ.ن : با سپاس بیکران از Jozeph عزیز و تشکر از خانم dancer + ;نوشته شده در ; 2008/10/7 ساعت;14:17 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;

مننمنمنمنمنم

در این سایت بروید و تست شخصیت بزنید و ببینید کی بودید و خبر نداشتید . مال من که از نظر خودم واقعاْ خود جنس بود . از اینکه یکنفر مرا همانطوری که هستم دید  "ولو مجازی " ذوق مرگ شدم و یک آن مانیتور را بغل کردم . خیالباف (تاثیر پذیر، درون گرا، آرمان گرا، احساسی) تو یک تیپ "خیالباف" هستی. کم حرف و با قوه تخیل زیاد. تو اصولاً شخصیت خجالتی و ساکتی داری. تو علاقه زیادی به حقایق، وقایع و کلا چیزهایی که در اطرافت می گذرد نداری ولی در عوض جهانی درونی برای خودت ساخته ای که کاملا پیچیده و باشکوه است. قدرت خلاقیت و حس نیرومندت، باعث شده که شخصیتی قوی داشته باشی که اگر کسی تلاش کند تو را بشناسد، حتماً این شخصیت قوی را می بیند. البتّه کمتر کسی چنین تلاشی می کند، چون مردم معمولاً فکر می کنند که در زندگی آدم نا موفقی هستی.برای همین هم، جوان! سعی کن با خودت کمتر حرف بزنی و با مردم بیشتر.   شما هم تست بزنید و در وبلاگهایتان بگذارید و بعدن  خبرش را به من هم بدهید . + ;نوشته شده در ; 2008/10/5 ساعت;13:37 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;