1 سبزه میدان یک سینما دارد. سینما بیست و دوی بهمن که همان سینما رادیوسیتی سابق است که آقا اینگونه صدایش میزد ، و ماهم بدینگونه صدایش میزنیم هنوز. 2 سینما رادیوسیتی همه خاطرات سینمایی مرا در خودش جا میدهد . روزگاری بود که طبقه دومش هم برای نشستن جا نداشت اما حالا می توانی توی طبقه پائین هرجا که عشقت کشید بنشینی . اگر پشت سری ها روی اعصابت هستند ، می توانی چند بار جایت را هم عوض کنی . یا نکنی . قدرت انخاب داری 3 جمعه ها آقا مارا می برد تا فیلم خارجی ببینیم . آن زمان سینما فیلم خارجی هم داشت با آن دوبله های افسانه ای اش . کنار سینما رادیوسیتی خیابان علم الهدی است . شلوغ است و بوتیکهای شیک و پیاده روی سنگفرش و نورهای رنگی . پاساژهای قدیمی و حالا هم یکی دوتا جدید دارد. من اما به دلایلی دیگر از آنجا عبور نمیکنم . خاطرات دوستی که دیگر نیست آزارم میدهد. 4 بعد از فیلم دیدن رستوران میعادگاهمان بود .رستورانی که دیگر حالا نیست . آن زمان هم که بود شبیه رستورانهای پاریس بود . گارسون با دستمال می آمد سراغت و خیلی همه چیز شیک و پیک بود . چون آن زمان نزدیک به زمانی بود ...
(کارتونیست درک نشده سابق)