1 هوا چقدر سرد است . چقدر هوا سرد است دوباره و هزار بار دیگر هم اگر بپرسی میگویم سرد است . من اینجا دارم سگ لرز میزنم . تو هم که نیستی ؟ تو ؟ تو اصلن وجود نداری . من این تو را گفتم تا شاید کمی شاعرانه بشود . همینجوری گفتم .. تو نیستی ولی خب . دروغ نگفتم 2 کبریت ندارم توی جیبم تا عین دخترک کبریت فروش روشن کنم . یکدانه فندک دارم مال آشپز خانه است . همانرا روشن کنم شاید تاثیر روانی اش مرا گرم کند . که نمی کند . شاید بکند . کی به کی است توی این مملکت 3 ترق ترق صدا می دهد دستم میلرزد . فندک می افتد . دوباره میزنم . آه روشن شد . تصویر زنی آمد که دارد بهش تجاوز میشود . دسته جمعی هم . خاموشش کردم بی صاحاب را .. ته دلم خالی شد بیشتر . دوباره روشنش کردم . واع ... تصویر یک سری قبض است . قسط است ؟ قبض گاز است ؟ قبض برق است ؟ ریدم ... خاموشش کردم بازهم .. 4 یک سری چیز توی جیبم است . سرد است . ئه اینها شمع است ؟ دور کمرم شمع بسته است . چرا من این همه شمع به خودم بسته ام ؟ من یک شمع فروشم ؟ من اصلن چرا گوشه خیابان هستم ؟ من لابد یک شمع فروشم .. 5 با فندکم یکی از شمع ها را روشن میکنم ...
(کارتونیست درک نشده سابق)