مقدمه هر چه خواستم زبان به کام بگیرم و دندان روی جگر بگذارم دیدم نه دندان درست و درمانی دارم و نه جـــــــــــــــیگر ... پس بی خیال سکوت شدم . *-*-*-*-*-*-*-*-*-* برنج را گران کردند و قیمتش چندین برابر شد هیچ نگفتم، مرغ و گوشت قیمتش دوبله و بل که سوبله شد گفتم فدای سرم آه جانوران گرفته مارا ، سکه و طلا چه در این مملکت چه در بازارهای جهانی رشد صعودی پیدا کرد کَکم نگزید، نفتِ وست تگزاس اینتر مدیا نایاب شد گفتم به فلانِ اسبِ بیسار حضرت ، اجاره خانه و خرید وفروشش که.. هیچ اما گران شدن" آدامس خرسی" را دیگر بر نمی تابم ! حالا گیریم من کوتاه آمدم ، این دخترۀ ور پریدۀ چشم سفید را چکارش کنم که نمیدانم از کی یاد گرفته سر و رویش را تفِ خالی میکند و میگوید پوست آدامس رابچسبان به همان مناطق تف مالی شده و انگاری که تاتو کرده باشد پزش را به همه میدهد و دلبری میکند. شیطانه میگوید، بروم کفن بپوشم بپرم وسط خیابان ، یخه جر بدهم و تک و تنها انقلاب راه بیاندازم و علیه این بی عدالتی و این ظلمی که در حق ما جوندگان این "نوستالوژی زنده" میرود...