رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از اکتبر, ۲۰۱۴
الان دیگه شد یکسال که بوق ماشینم سوخته و عوضش نکردم. توی این یکسال خیلی وقتا شده بود که دلم میخواست با بوق ممتد یکی دونفر رو به سزای اعمالشون برسونم. هی بی اختیار وسط فرمون رو فشارش دادم چندبار اما هیچی به هیچی.  تو این یکسال اعصاب خودم و بهداشت روانی جامعه حال و روز بهتری داشت. آمار جرم و جنایت و طلاق کمتر شده.  بوق ماشین من میتونست زندگی یکنفر رو تباه کنه. میتونست یکنفرو عصبانی کنه و اون عصبانیتش رو به آدم پشت تلفن منتقل کنه و اون هم با زنش دعوا کنه و زنشم بره دوست پسر بگیره بخاطر کمبود محبت. میتونست دعوا راه بیوفته. می تونست شوهر اون زن رو تبدیل به قاتل کنه و یه اعدام به اعدامای مملکت اضافه.  تو این یه سال میشد یه مینی بوس منو نبینه و بیاد روی سر ماشینم و پرسم کنه.  اما هیچ اتفاق بدی نیوفتاد الحمدرلا.  من کظم غیظ اجباری کردم بخاطر گشادیم. شما ولی لحاظ کنید یکم. پایان
من آدم فتوژنیکی نیستم. خیلی سعی میکنم که باشم. در روز چندین و چند بار عکس از خودم میگیرم. تو دشویی تو آسانسور، تو تاکسی وقتی منتظرم پر بشه و حرکت کنه، من هزار راه بلدم که چطوری عکس بگیرم از خودم و تو همشون زشت بیفوتم. چرا؟ چون من آدم فتوژنیکی نیستم عوضش من آدم مووی ژنیکی هستم . هه هه. بله من این اصطلاحو همین الان درستش کردم. من تو فیلم خوبم. تو حرکت خوبم. یادمه یه دوستی که منو بعد از سالها فیسبوک بازی تو کافه دید بهم گفت: از عکست بهتری، متحرک باش همیشه! خب آیندگان در موردم چی میگن؟ میگن بابابزرگمون چقدر بیضوی بود قیافش؟ اون روز که اینو یکی بگه، روز مرگ منه. درسته که من نیستم. ولی وقتی کسی نام نکویی از من نبره من چی میشم دیگه؟  وصیت میکنم وقتی وفات کردم یه تبلت ارزون قیمت جای عکسم بذارن بالا سر قبرم. من توش تکون بخورم. بخندم بالا رو نیگاه کنم، اخم کنم، اونورو نیگاه کنم،  با عینک و بی عینک باشم. یه بوسم بفرستم و این هی تکرار بشه واسه ملت.    شاید یه درصد بگن چه خلی بود. اما بهتر از اینه که به مامان بزرگشون بگن آدم قحط بود زن این شدی؟ روز مرگ منه اون روز
ناهار میخوردیم یک شبکه روند ساخت پاستیل خرسی را نشان میداد. خانوم خانه گفت: آخاخاخاخ.. دلم میخواد پسر کارخونه پاستیل سازی بیاد خاسگاری دخترم من که سرم توی بشقابم بود گفتم: نمیشه پسر تور جاهانگردی بیاد خاسگاریش؟ مارو همیشه بفرسته سفر به اقصی نقاط عالم؟ دخترم چیزی نگفت اما او دوست دارد پسر یک گاو دار بیاید خاسگاری اش از بسکه سرش توی شیر و ماست و کشک است. پدرشم، میفهمم