خرسی شبانه به خاطر گرسنگی به دهکده ای وارد شد. به خانه ی مردی رفت. دید مرد لاغر است و چیزی هم برای خوردن در خانه ندارد. برای همین به همسرش تجاوز کرد. مرد خیلی ناراحت شد. همیشه فکر میکرد باید انتقام بگیرد یکروز . با خودش عهد بست یکبار برود جنگل و برای تلافی به زن خرس بدون ترحم تجاوز کند. یکبار بالاخره جراتش را که پیدا کرد به سمت جنگل روانه شد. ولیکن وقتی به خانه ی خرس رسید متوجه شد خرس مجرد است و به خواب زمستانی اش فرو رفته . مرد گفت پس به کی تجاوز کنم حالا ؟ کمی بعد متوجه شد خرس کامپیوتر را روشن گذاشته و سریال بریکینگ بد را دارد دانلود میکند که بعد از خواب زمستانی، در باهار ببیندش.
مرد کامپیوتر را خاموش کرد و راهی دهکده شد
نظرات