بالا بلندی و آلیسا آلیسا بازی های ما هم بود . یبار من تو قایم موشک رفتم قایم شدم . خیلی گذشت هیچکی نیومد دمبالم . بعدن من خسته شدم . اومدم بیرون . وقتی اومدم بیرون ما خونمونو فروخته بودیم . بزرگ شده بودیم . مامان چروک افتاده بود زیر چشمش . بابام پیر شده بود خواهرام ازدواج کرده بودن . خودمم . بعدن اونای دیگه رفته بودم .آرش رفت تورین . علی مرغی رفت آلمان ، نعییم رفت یجای دیگه انگلیس ، هستی رفت تهران دکتر شد . [...] وضعش خراب شد . میلاد دختر بازی پیشه کرد و دون ژوان رشت شد شاهین رو گذاشتند آسایشگاه
. .. من ؟
علی
علی
میخواد جادو بشه
باز علی کوچولو بشه
...لای لای لای..
پ.ن : بداهه نوازی به هنگام مسیج بازی با یک دوست
نظرات
همین چند سطر
دنیا به همین چند سطر رسیده است
به اینکه انسان کوچک بماند بهتر است
به دنیا نیاید بهتر است؛
اصلا"این فیلم را به عقب برگردان
آنفدر که پالتوی پوست پشت ویترین
پلنگی شود
که می دود در دشتهای دور
آنقدر که عصاها
پیاده به جنگل برگردند.
"گروس عبدالملکیان"