حالا دلم می خواهد یک چیز عاشقانه بنویسم برای تو .. الان که تب دارم خیلی خوب می توانم بنویسم . حالا که روحن وجسمن دارم به قای محسنه می روم . حالا که استخوان درد دارم . حالا که استفراغ و اسهال دارم . آه مرا ببخش نباید در یک چیز عاشقانه از اسهال بگویم . خوب نیست .شگون ندارد. اما حالا که گفتم . چه باک ؟ می گویم دلبرکم من اسهال شدیدی دارم . از ابتدا اینگونه نبود . اوایلش کمی شلتر بود اما ماست چکیده خوردم و بهتر شدم کمی . نگرانم مباش .
ماست چکیده اش ترش بود هانی . شاید من دهانم ترش است . دهان من کمی تلخ هم هست . دهان من بی ادب و بی چاک و پرده هم گاهی می شود اما امروز من می خواهم برایت یک عاشقانه بگویم و دهان من فقط چیزهای خوب خواهد گفت برایت . باور کن .
عشق من ، من سرجمع در این سه روز بیماری ام یک کاسه ماست خوری غذاخورده ام و باقی ساعات روز را خوبیده ام . عشق من ، من معتقدم با خواب سرطان را هم می توان درمان کرد. سرطان سینه ؟ نمی دانم . تخصصش را ندارم .
حال من که عن بود اتوماتیک وار . تو بعدن بیا دو تا خبر مرگ هم بشنو این وسط . خودت ببین دیگر چیزی از جانت می ماند که بخواهد در برود حتی ؟ یک وبلاگ نویس که یکبار آهنگ کردی شیرین شیرین نامجو را برایم ترجمه کرده بود کشته شد در تصادف و دیگری سیامکی بود پور زند که خودش را از ساختمان انداخت پائین .
عزیزکم من اگر روزی بخواهم خودم را خودکشی کنم از ساختمان پرت نمی شوم پائین . قول می دهم . صورتم آش ولاش می شود . من دوس دارم وقتی که مُردم خوشگل باشم و موهایم هنوز مشکی باشد . من موهایم مشکی مشکی است . خرمایی نیست . موهایم از لای کفن سفید بیرون بریزد وتو بیایی پیشانی ام را ماچ کنی و من گردنم کج بشود . من دوست دارم تو مُرده ام را بوس کنی . بعدن همان دم موزیکی پخش بشود که بگوید تویش : منو حالا نوازش کن .... همین حالا که تب کردم
با گاز هم خودم را خفه نمی کنم . تمام تنم بوی فندک می گیرد . مردم دماغشان را میگیرند وقت تشیع جنازه . راستی یکبارچند روز پیش داشتم با گاز خودم را می کشتم . باورت می شود ؟ آن هم در این گرانی ؟. بعدن با خودم گفتم اگر یکنفر زنگ بزند و خانه برود روی آسمان چه ؟ خانواده ام باید تا آخر عمر خسارت کل آپارتمان را بدهند . بی خیال شدم و نشستم کمی گریه کردم .
دلبرکم هر زمان خواستی به جان خودت سوء قصد کنی بجایش کمی گریه کن .
سر آخر من یادم نمی آید که چه می خواستم بگویم در این چیز عاشقانه ام . نمی توانم زیاد به خودم فشار بیاورم . می دانی که اسهال دارم و نمی توانم ریسک کنم .من آدم ریسک میسک نیستم .
نظرات
این نیز بگذرد، باز ...
فیلتر شدن مرا یاد مردن انداخت . درعین جوانی .