رد شدن به محتوای اصلی

حالـــــــــم بد ِ


یک بیماری ای که در خودم کشف کرده ام تازگی از این قرار است که وقتی دیالوگم با یکنفر تمام می شود دوباره همان را برای خودم تکرار می کنم . حالا چه تلفنی باشد چه در تاکسی چه فلان و چه بیسار . بعداز خدا حافظی دوباره تکرارشان می کنم به مثال ذیل توجه داشته باشید : 
سلام آقا اشتراک فلانم  ، ماشین دارید ؟ .. بله ؟ آره ؟ .. لطف کنید این در جلویی آب گرفته .. بی زحمت از درب کوچه پشتی بیائید .. مرسی ممنونم ...
سلام خوبید ؟ اشتراک بیسارم .... لطفن از اون یکی در بیائید . این درب جلوئه طاق مستراح زده بالا توی کوچه .. اگه میشه از اونطرف بیائید .. ممنون
و طبعن دیالوگ سطر دوم بعد از خداحافظی است و برای خودم . این شوخی نیست . جدیدن فهمیدم چندین سال این داستان را دارم . گاهی همین یکی دوخط و گاهی چند روز در مورد یک اتفاق برای خودم صحبت می کنم . آیا این یک بیماری شناخته شده است ؟ آیا نامی خارجستانی برای خودش دارد ؟ اگر دارد بگویید که هرکجا که رفتم بگویم بیماری فلان دارم . مثلن در محفلهای دوستان بنشینم و بگویم  " اتلین دیامین تتراسید اسید " بدنم زیاد یا کم شده است و هزیان می گویم 
هر حال بیماری ها خارجی نامی برازنده تر از همتایان ایرانیشان دارند . مثلن این لقوه چی است آخر ؟ دلت می آید پارکینسون .. هرجا یکی دستش می لرزد زیبنده تر است بگویید پارکینسون گرفته است تا ان دیگری . یا آنفولانزا بجای سرما خوردگی یا اچ آی وی جای ایدز (!) فوبیا جای ترس ... همورئید جای بواسیر و  پریزدنت جای رئیس جمهور و ... الخ
 وقتی برای خودم حرف میزنم احساس بهتری دارم . حرف ناگفته ای در گلو نمی ماند 

نظرات

‏نازنين گفت…
ما از آن "چيزاي اين روزاي" شما فهميديم حالتان خراب است. اما اين نوع حال خرابي كاملا رايج و مرسوم است. من كه خودم مبتلا هستم. معمولا وقتي تنها باشم و يه آينه گير بيارم هم بيماري ام عود مي كنه و در ورژنهاي مختلف پرفومنس! دارم.
‏yeki گفت…
shoma khodeto kheili narahat nakon.
aksare adama injuriyan!albate be joz moraffahin e bi dard!moraffahe bi dard lozuman puldar nist!age yeki exam nadare ,az nane babash dur nist,majbur nist ta 2 mahe dg payan namasho submit kone,..... ye moraffahe bi darde va in moshkelee shoma ro nadare!
manam kheili vaghta ke hesse tanhayi bokonam webcamo roshan mikonam!.......
khube adam khali misheva ye kam ham khod shiftegish od mikone!
reerra گفت…
من شنیده بودم که بعضی ها عادت دارن مدام بشمرند و ظاهرا به مرور زمان خطرناک میشود.البته من خودم هم همینطوری میشمردم اما از وقتی فهمیدم دیگه نمی شمرم اما نمیدونم جاش چی کار می کنم.
بوی خوش زن گفت…
بی قایده س..حرف اصلی را نمیزنید..اینها همه مقدمه ست..اولش غرولند از وضع کار و خواب و الان هم ...فگر میکنم این اتش فشان فعال شده..

من که همه جور دیوانگی دارم این یک قلم برایم عجیب بود..
مراقب خودتان باشید ...کمتر در خودت عمیق شو..بخدا تهش میرسی به افسردگی مزمنی کوقتی.تو هم مثل بقیه طنز بنویس چارذنفر بیایند چارتا چرت و پرت بگویند دور هم بخندید و خلاص

ترجبح میدم خصوصی باشه..ولی اصراری ندارم..هرجور شما صلاح بدانی
حکم انچه تو فرمایی! :))
هانیه گفت…
Obsessive-compulsive disorder (OCD) is an illness that causes people to have unwanted thoughts (obsessions) and to repeat certain behaviors (compulsions) over and over again. We all have habits and routines in our daily lives, such as brushing our teeth before bed. However, for people with OCD, patterns of behavior get in the way of their daily lives.

Most people with OCD know that their obsessions and compulsions make no sense, but they can't ignore or stop them.
‏ناشناس گفت…
بچه ها ميدونيد بيماري من چيه ؟
شايد خندتون بگيره
از بچه گي وقتي ميديم مثلا يه ماشين يا موتور 20 متر ازم عقبتره و منم پياده يه خط فرضي چندمتر جلوتر براي خودم ايجاد ميكردم باهاشون مسابقه ميدادم
خيلي حال ميداد
تازه وقتي ميبردم يه جورايي براي خودم نوشابه باز ميكردم
ميباختم هم دپرس ميشدم
‏م. گفت…
من دیالوگهای 45 دفیفه ای تکرار میکنم. بعضی وقتها 3 ماه بعد.

پست‌های معروف از این وبلاگ

آوخ چه کرد با ما جان روزگار

    این کاریکاتور را دیده بودی آره ؟ حال روز همیشه من است خب . دوباره اجرایش کردم تا دوباره ببینی تا یادم نرود کجای کارم و کجای دنیا ایستاده ام تک و تنها و جمع اضدادم و خسته نمی شوم از این تکرار پوچ و در هپروتم و خسته ام کلن . نهایت امیدواری است نه ؟ چند خط برایم بنویس . کی است این بابا که پارادوکس اش مرا کشته است لامصب + ;نوشته شده در ; 2009/3/12 ساعت;20:15 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;

قبول، فحش کشدار بدهیم

آقا یاخانم مجری بی شرف صدا و سیما احترامن سلام علیکم . خواستم خدمتتان عارض بشوم که من هم دورانی چون تو بودم . همکارت بودم و قبول میکنم که بی شرف هم بودم . چون همان کاری میکردم که تو می کنی ، همانطوری می پوشیدم و ته ریش میگذاشتم که تو می پوشیدی و میگذاشتی ، همان چرندیاتی را می گفتم که تو میگویی. دیشب کفگیر ماکارونی را پرتاپ کردم طرفت و منزل را عصبانی کردم و مونیتور را ماکارانیویی (!)دلم خنک نشد زیاد ، اما حقت بود بس که مزخرف میگویی اینروزها . کاش مزخرف بود فقط . نمی دانم واقعن خیلی تمرین کرده ای که اینطور حیوان صفت بشوی و اخبار را با صدایی که ته حلقومت می اندازی آنطوری بگویی که اربابانت یادت میدهند یا کلن استایلت همینطوری است ؟ من زدم بیرون از آن ارگان وامانده هیچی نداره بی .. ( حذف به قرینه ناموسی ) . از گشنگی مردم ؟ نمردم که ، تازه وضع مالی و روانی ام بهتر هم شد . چه قدر خندیدم آنروزی که مدیر تولیدمان را سنگ روی یخ کردم و هنگام پخش زنده در برنامه حاضر نشدم و برنامه بدون مجری روی آنتن رفت و فردایش عذرم را خواستند امروز اما شادمانم که آنجا نیستم .  آقای مدیر تولید از حرص ماحتتش تبخال زد...
• -با تندی مشکلی نداری؟ -نه من واقعا غذای تند دوست دارم.  این سوال و جواب رایج بین من و آنهایی است فهمیده‌اند به بمبئی قرار است بروم.  برخلاف چیزهایی که شنیدم و خواندم بمبئ خوشبو و مهربان است. از هر دکان و دکه و دستفروشی بوی خوب عود می‌آید. حیوانات کنار آدمیزاد زندگی میکنند و هرکسی سرش به کار خودش و آتیش به انبار خودش است.  از روز اول دوست مهربانم فهد و گلناز همسر ایرانیش سخاوتمندانه پذیرایی‌ام کردند. اگر نبودند قطعا کلی تجربه‌ی هیجان انگیز در غذاهای هندی را از دست میدادم.  هاستلم در بمبئی چند خانه با خانه‌ی صادق هدایت فاصله دارد. خانه‌ای که هدایت شاهکارش بوف کور را در آن نوشت و به دلیل ممنوعیتش در همینجا در تعداد معدودی چاپ کرد. داخل خانه رفتم. درها و آدمها جدید شده بودند. نرده‌ی چوبی اما همان بود. به عادت جدیدم که دست رو اجسام میگذارم و حسشان میکنم، جای دست آن فوق‌العده‌ی نا امید را حس کردم که سیگار به لب میرود تا کنار اقیانوس هند به زن اثیری، لکاته، مرد خنزرپنزری و سایه‌اش فکر کند.. راستی در همسایگی من و هدایت اقیانوس هند است.  آدرس من در ...