آنقدر میهمان آمد و رفت خانه ما این چند وقت که حسابش را ندارم . برای همین وقتی پری روز در جا کفشی یک جفت کفش مردانه غریبه پیدا کردم صاحبش را نشناختم . فکر کن یکنفر کفشش را توی جا کفشی جا گذاشت و من و منزل هر شب با هم می نشینیم و حدس میزنیم این مال کی است بالاخره و آخرش یک نوچ می گوییم . حالا مال کی است و چرا نمی آید دنبالش بماند ، سوال کنکوری اش این است که چطوری رفته است پس ؟
+;نوشته شده در ;2010/4/8ساعت;9:32 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;
روزهای زیادی از کودکی تا همین امروز که نرم نرم دارد ۴۳ سالم میشود تنها، اندوهگین و در انزوا بودم. هربار به گذشته برمیگردم یادم میآید یک گوشه ساکتتری نشسته بودم. توی حیاط خلوت پشت خانه، توی اتاق، توی آن اتاق مملو از لباس مهمانیها، توی آیینه خیره به چشمهام، توی کارگاهم، گوشهی یک روستا، پشت مبل بزرگ خانه وقتی همه خواب بودند و مادر نبود و من همیشه بیدلیل گریه میکردم! گریه کردن به مثابه خود ارضایی و به مثابه مناجاتی چیزی بود. حالا نمیدانم دیر شده یا نشده. اما نه تنها نمیخواهم گریه کنم بلکه میخواهم خیلی آگاهانه برگردم پشت مبل سیاه، توی حیاط خلوت و سایر جاها، موسیوی کوچک گریان را در آغوش بگیرم و بگویم ببین نمیخوام بهت بگم قرار است اینگوهی که توشیم جای بهتری بشه اما باور کن اصلا ارزشش را نداره. میدونم قراره چی بشه، من از همونجا اومدم پیشت، اما ببین من من من من همیشه خدا کنارت هستم.. ما باهم این رو هم رد میکنیم .. موسیو تاجینو روز رحلت #یادداشت_های_پراکنده
نظرات
سلام نماز اعشا را که دادم بی هوا یاد دخترک افتادم که دو سه ماه قبل, کمی بیشتر یا کمتر طلبی از من داشت به قاعده دورکعت نماز بعد از همین نماز های اعشا... و اینکه قرار بود مرا به شنیدن یکی از داستان های هزار و یک شبش دعوت کند که هنوز نکرده... و پشت بند همه اینها از ذهنم گذشت که می خواستم پول هایم را جمع کنم تا یکی از آن کارتون های کارتون شاپ را مال خود کنم که البته گمانم حالا حالا ها باید دست به قلکم! نزنم!!!این 6 خطی که خواندید مثل کمانی نورانی از ناخودآگاه تاریک ذهنم گذشت...به هر حال دوستان قدیمی فراموش نشدنی هستند.دیگر اینکه از این قرتی بازی ِ تایید کامنت ها در "بعضی" وبلاگ ها خوشم می آید. مخاطب احساس می کند کامنتش حتما توسط نویسنده دیده می شود. البته وبلاگ شما هم جزو همان "بعضی"هاست.روده درازی بس است. سال نو مبارک...
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
:)
ّبگرد ببین از کفشای خودتون کم نشده
این بالایی راست می گه. یا طرف عوضی پوشیده...یا از کفشای قدیمی خودتونه یادتون نیست...؟! :D
کفش را بو کنید، ببینید تو فامیل پای چه کسی این بو را می دهد:)
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
بله یکنفر باید خطرش را بپذیرد : )
آدمای بامزه فامیل های بامزه هم دارند.
ایول تیتر ...سال نو هم مبارکتان
شما يه نگا بنداز ببين آمار كفش و دمپايي خودتون درسته...
احتمالا یکی از کفش های شما رو پوشیده و رفته !
منم فکر میکنم یکی از کفشای ِ شما یا کفشای ِ همسایهتون رو پوشیده و رفته شایدم نذر داشته که پابرهنه برگرده خونه شونشایدم هنوز توی ِ خونه تونه! سوراخ سمبه هارو خوب بگردید! :))
هدیه ی ناقابلی بوده از طرف فامیل، جهت غنی سازی اوقات فراغت شما و منزل!
سلام، ببخشید، کدام خانمه در کیل بیل؟
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
خانوم شرقی در قسمت انمیشین زیر تخت وقتی خانواده اش کشته می شدند
اه عجب خیطی کاشته طرفمیگم شاید از کفشای شما پوشیده رفته...اگه اینقدر بی خیال باشه که کفشاشو جا گذاشته یا اینقدر بدجنسه که کفشاتونو پوشیده که اذیتتون کنه همون بهتر که شما هم از کفشاش استفاده کنید تا جونش در بیاد
شایدم هنوز نرفته، همه جای خونه رو خوب گشتید؟
خرزو خان؟!!!
اگه فامیل شماست حتما رو دستاش برگشته خونه
آن تعبیر " منزل" شما حالم را به هم زد. درین آشفته بازار تعدد زو جات و خانه عفاف و بودجه میلیونی برای ترویج فرهنگ ضد زن. حالا روی سرم آوار می شوید که جنبه شوخیت کجاست و زنان احساساتی و به جنبه اند و چنینی و چنان. اما تنها کلمه است که می ماند و آن چیزی که ویران می کنیم فرهنگ است.
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
لطفن سرش را بگیرید آن ور تر اجالتن روی ما بالا نیاورید اولن . دومن هیچی بی خیال !
از منزل بپرسین جناب! معمولا خانوما زیر تخت یا تو کمد قایمشون میکنن بعد آقایون کفشی کراواتی چیزی پیدا میکنن....(شوخی کردم)
با منزل بگيرديد ببينيد كدام كفش شما نيستاحتمالا يكي بهتر پوشيدن رفتن به سلامتي!
شاید همانند آن بزرگ مرد سانسور عرصه ادب و هنر(اسمش یادم نمی آید) کیسه پلاستیک به پا کرده و رفته
سلام آقای تجدد عزیزمرا که حتما می شناسید ؛ از خوانندگان پر و پا قرص نوشته هایتان هستماین روز ها وبلاگ برگزیده ی ایران عزیزمان در رتبه سوم جهانی در تاپیک تغییرات اقلیمی قرار گرفته ؛ نویسنده آن کسی نیست جز مهندس محمد درویش که شما هم او را می شناسید و در دلنوشته هایشان ایشان را دیده اید.بسیار خوشحال می شوم اگر در روزهای پایا رای گیری شما را هم همراه خودم ببینیم.به این آدرس:http://biaban.darvish.info/archives/4568
نکنه با نوشیدنی از مهموناتون پذیرایی کردین؟!
هه هه .. آخر تو چرا اینقدر بدشانسی مرد مؤمن ؟ ( این مؤمن را به تازگی یاد گرفته ام ..بده ؟ خوبه ؟چطوره ؟ ) همه سیندرلا می آید در خانه شان کفش جا می گذارد شما هم گودزیلا آمده کفشهایتان را برده جایش کفشهای خودش را گذاشته تا شناخته نشود ! .. به این می گویند سیندرلای سیبیلوی محجوب و نجیب !.. لطفن هر وقت میهمان دارید کفشهای خودتان را اول جدا کرده سپس قایم کنید . باشد که عبرت گیرید (آیه 25 سوره فاجعه )
مطمئنی کفشای خودتون نیست؟
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
کفشای من ؟ من همش یک کفش دارم با دوتا دمپایی که یکیش برایم کوچک است :)
احتمالن یک جفت دمپایی _ مامان هم از شما به یغما رفته .
من کفش ندارم !
بگردین شاید یکی از مهمونا یه گوشه جا مونده ، صداشم در نمیاد...