کاریکاتور تکراری است . مثل این روزهای بوگندوی وحشی که تمام نمی شود برود . همین روزهایی که مرا زجر کش کرده است . لاشه ام را هم رها نمیکند ... مثل اینروزها که هوا گرم است و جای مو سوزن از سرم بیرون آمده و جای عرق ، خون ... مثل اینروزها که توی اتوبوس به جای شیشه ذره بین گذاشته اند و بوی پوست و موی سوخته میدهند مسافرانش...
این روزها که نیمی بهشان تجاوز شده و بقیه متجاوزند ... این روزها که هوا بوی گند تجاوز جنسی می دهد ... بوی التماس ... بوی گریه و ناله های کمکی که شنیده نمی شود ... سر درد...سر درد ... بی شرف...... ولش کن...... ..و...ل..ش...ک...ن
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
هوا سرد شد یکهو ... انگار بیرون ِ این پنجره برف می آید در این هل هل گرما ... بوی مردار می آید ... مردم همه مرده و پوسیده اند انگار ... در پیاده رو زامبی ها بدون هیچگونه احساسی حرکت میکنند و بهمدیگر تنه میزنند ...همه خاکستری ...همه سیاه ...نوک سیگارشان فقط قرمز است ... بوی هزار جسد می آید ... دلم "مکس پین" می خواهد ... دوست دارم مکس پین باشم
*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*-*
باید رژیم گرفت ... میدانم دیگر گوشتی برایم باقی نمانده ... هرچه گوشت داشتم به کوسه های گرسنه دادم تا جواز عبورم دهند، که قایقم سالم به ساحل برسد .... استخان هایم را هم باید لاغر کنم شاید این سگهای بیابان دست از سرم بردارند .. از من ببُرند...باید فرار کنم ... این کلاغ سیاه ها برای موهایم دور سرم می چرخند و زوزه میکشند ... موهایم را میکنند تا برای خودشان لانه بسازند و داخلش جفت گیری کنند ...تولید مثل کنند
+;نوشته شده در ;2008/9/1ساعت;13:35 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;
نظرات
کاری از دست من برنمی آد ... اما سخته احساس سختی کشیدن یک آدم، یک دوست، هرچند مجازی . امیدوار که می تونیم باشیم ؟ امیدوارم زودتر همه جا بوی گل و گلاب بگیره و خواب های شیرین ببینید ... هوا هم خنک و دلنشین بشه و ... آدم بدها بمیرن !
واااااااااااااااااای چقد با نمکه این
چقدر تلخ شدی...
خوب میشی.. به چیز های خوبی که نیست و نداریم فکر کن!
دوس داشتم...
......
می فهممت....
یه کم بخندون...... بی زحمت.....
تصوير سازيهاي شما هميشه گوي طلايي داره .. حتما هنوز هم در "شهر گناه" و به دنبالِ جدال با كابوسها هستيد كه خاكستري و سياه تصوير سازي مي كنيد... يا شايد "سربلند" هستيد و در تهران!مكس پين رو 5 سال پيش بازي كردم ، فيلم شده ظاهرا ... بگيريد و بازي كنيد، يك جورهايي دلِ آدمو خنك مي كنه! (خصوصا اگر يك كابوسِ آن مدلي داشته باشي) در مورد كاريكاتور ... حتما عروسك گردان مي خواسته دلقكو دور بندازه و بهش توهم رهايي و آزادي و اينا داده ... وگرنه كه از يه دلقك چه كاري ساختست؟!
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
مکس پین شماره یک را سه چهار بار بازی کردم ... قسمت کابوسها را یادت هست ؟ روی آن خطها توی ابر و مه که صدای شیون بچه می آمد . فضای شهری را یادت هست و آن موشهایی که می توانستی با گلوله بزنی شان ؟ من آنها را با باطوم ( باتوم ؟) میزدم .گلوله ها را حرام نمیکردم ...
خوشم اومد از اینجا
سلاممی دونید از قسمت توصیه تون بیشتر خوشم اومدامتحان می کنم