استعداد درک نشده در بیابانهای فی مابین اصفهان وکاشان به انتظار تجمعهای مردمی و کاروانهای استقبال و ذوب شدگان درک نشدگی و غیره ! اما ...
پل خواجو در شبی که مارا به خود دید ! درست است که زاینده رود انگشنتر مرا بلعید اما شبی فراموش نشدنی بود . جایتان خالی نبود چون اصلا جایی برای خودم هم نبود چه برسد به شما ! بس که هرچه آدم می توانست یکجا باشد آنجا بود الا یک نفر ! کی ؟ همان" یارو" که زیر پل خواجو کمرش چه ور قلمبیده...
فکر میکنید این یک سینی چای است ؟ یا یک آیینه قشنگ ؟ نخیر این یک سقف است که به وسیله بیست عدد ستون آن بالا مالاها نگهداری میشود . اسمش هم چهل ستون است . قدرت خدا این آیینه هارا چگونه آن بالا کاشته اند ، من یکی نمیدانم! اگر دقت کنید نگارنده را با لباس نارنجی توی عکس پیدا خواهید کرد
یکی از چندین نقاشی دیواری و زیبای کلیسای وانک که بهترین جای اصفهان بود ، تکه ای جدا بافته که به هیچ کجای این مملکت نمی مانست ، پشت این کلیسا ، کلیسای مریم مقدس بود که خیلی خلوت تر بود با اینکه از نظر فضای داخلی چیزی از این کلیسا کم نداشت اما محجورتر بود . کلیسای مریم مقدس را خودم تنهایی رفتم و دیدم درست در روز عید پاک ( عید قیام ) اگر یک ساعت زودتر رسیده بودم مراسم عید را از دست نمیدادم . حیف ..
یکی از چندین قبری که در کلیسای وانک بود . آدمیزاد با دیدن چونین قبرهای شیک و پیکی حوس(هوس؟) مردن میکند .
"ابیانه . در راه برگشت " برای منی که ماسوله را فتح کرده ام زیاد شگفت انگیز نبود . ساختار ابیانه شبیه به ماسوله بود اما خیلی ترو تمیز تر و شیکتر. حتما ببینیدش
..
خانه ها همه با خاک خوش رنگ رُس رنگ شده بود و همه به قرمزی میزد . اگر همسفر پرسپولیسی ام نبود شاید به اینجا نمی آمدیم اصلن ! تعریف رنگ قرمز اینجا را شنیده بود و ... ما هرچه میگفتیم این خانه های درو دیوارش سوراخ زیاد دارد قبول نمیکرد که نمی کرد !
همان ابتدای ابیانه نوشته شده بود : عکاسی از خانمهای ابیانه پیگرد قانونی دارد . اما ما از ایشان اجازه گرفتیم . اسمشان هانی بود البته یکی از همراهان میگفت هانی اسم مرد است و اسمش هانیه بوده . باری به هر جهت (!)، ایشان در عوض خرید دو بطری سرکه سیب و صد البته دیدن کارت خبرنگاری بنده "بله" را گفتند ( بقیه که می خواستند عکس بگیرند وقتی جواب " نه "شنیدند بدجایشان سوخت !)
پاره ای از مردم (!) به این نظریه اعتقاد داشتند که مسئولان تنها برای جذب توریست ابیانه را خوشگلش کرده اند و ابیانه اصلی اینی نیست که ما در ظاهر می بینیم . در این عکس شما " استعداد درک نشده " را می بینید که به جد در تلاش است تا به اقشار محروم ابیانه که همانا سرمایه های اصلی این شهر می باشند سر بزند و پیام صلح و دوستی را به یکایکشان برساند و بگوید که حسابشان را از خورده بورژواههای خونه قرمزی جدا میداند !
پایان
+;نوشته شده در ;2008/4/12ساعت;14:37 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;
نظرات
سفرهای استانی یک استعداد درک نشده بسیار خوب است.. بسیار بسیار بهتر از آنکه فکر می کند استعدادش را دارد :)بی انگشتری ات رو فدا ( با کسره زیر ف خونده شه) :دی
نارنجی نامه ای بود ... خدا قوت !
علی جان سلام، اول اینکه: آنچه باید جایی دیگر فرو می افتاد، بر گشت و نا غافل در خود ما فرو رفت!دوم هم: سفرنامه ات مختصر بود و گویا (تعارف تیکه پاره کردیم، به دل نگیر)، اما تصاویر کمی تاخیر دارند در بالا آمدن که یحتمل اشکال از سیستم در پیت بنده می باشد.بهر حال.
منم نتونستم عكسها را ببينم و لي تغيير جالبي بود در وبلاگ و ازطلاعاتش
غیر از خونه بوروژواها که بعضا روی سیمان رو رنگ قرمز زدند، بقیه خونه های اصالتا از بیخ و بن قرمزند. راستی یه خاله ریزه بچه معروف تو ابیانه کشف نکردید؟
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
نه ندیدم ! بود مگه خاله ریزه اونجا ؟
اگه استعدادت رو صرف عکاسی میکردی شاید یه چیزی میشدی..!
اینکه شما موفق به عملی کردن تصمیماتتون می شید به چه علت است؟!آیا صرف تصمیم جدی داشتن برای رفتن به ابیانه برای سال های متمادی کفایت می کند؟ یا ابزار دیگری هم لازم است؟
شما درزمینه ی عکاسی و نویسندگی هم استعداددرخشانی دارید!! چه پر استعداد درک نشده ای
سلام به به ... چه حالی کرده این استعداد درک نشده...
همیشه از کنارش رد شدیموسوسه میکنی تجدد جان