از بس در به در پیدا کردن خانه و دفتر کار شدم که فکر میکنم سوراخی توی این شهر نبوده باشد که من ندیده باشمش . هرجا که طرف داشت برای خودش نقشه می کشد که اصلن خانه اش را بگذارد برای اجاره یا نه من فردایش آنجا بودم .دروغ چرا نود و نه درصدش را خانم خانه می رفت و می دید یکبارش را بگذار برایت تعریف کنم . همان روز آخری که من در این گرمای هزارو چارصد درجه رفتم توی یک معاملات ملکی و گفتم : آقا خونه با سیزده میلیون رهن کامل طبقه اول نوساز چی دارین ؟ آقاهه مردی موسفید بود و مثل بیشتر معاملاتی ها دبیر بازنشسته لابد - : شوما شغلت چیه جناب ؟ +: آقا من خونه می خواما ! -: می دونم شغلتون چیه ؟ فکر کنم می خواهد با من بازی راه بیاندازد جلوی رفقایش تا بخندند به پول کمم و توقع زیادم . باید خوب حرف بزنم تا نخندند . آزمایش خطیریست و سربلند می آیم ازش بیرون . من ؟ شغلم ؟ واسه چی میپرسین آخه ؟ - : شوما بوگو ؟ لابد فکر میکند من مجردم . می خواهد ببیند مجردم .دانشجو ام ؟ با این کیف یکوری همه فکر می کنند من دانشجوام . خانم خانه می گوید این کلاس ندارد . مثل یلخی ها می شوی . سامسونت ببر یا این چرمی را بگیر دستت . ...
(کارتونیست درک نشده سابق)