رد شدن به محتوای اصلی

پست‌ها

نمایش پست‌ها از فوریه, ۲۰۱۰

آن دم که در کنارم بودی عشق می راندم .. آن دم جان می سایاندم

اگر احساس میکنی عاشقی و چون تو یافت می نشود در جهان به روح امام مدیونی ( سلام شراگیم ) اگر نروی همین حالا فیلم b esieged آقای برتولوچی را تهیه کنی و ببینی و بگویی اصلن اگر عاشق این آقاهه است پس من کی ام  و غیروو . فکرش را بکن آن پارادوکس را که " گرفتار " میشوی بعد از پایان فیلم . ابراهیم این کار را کرد ، از اسحاق گذشت .این از همان جنس است . وقتی آقا عاشق خانم همسایه ـ مستخدم میشود و او را تنگ در آغوش میگیرد خانم فیلم میگوید من نمی توانم عاشقت باشم و مرد با التماسی که خوب میدانی معنی اش را ، میپرسد چه کار کنم که عاشقم باشی ؟ و خانم میگیود : شوهرم را آزاد کن .. آقا طفلک فیوز می پراند و میگوید مرا ببخش من نمیدانستم ازدواج کرده ای و اینا و میرود اما واقعن می رود فکر میکنی ؟ به همین راحتی ها که نیست عزیر دلکم .. آقاهه میرود و پیانو اش را که ابزار رزق و روزی اش است میفروشد مفت به یک بز خر و روزش شب نمی شود بی یاد او  و می گساری میکند کنسرت برای دوستانش (!) می گذارد و خانمه اصلن" نمی فهمد " این تحول آقا را اما یکروز صبح زود شوهرش آزاد می شود . اما او همچنان گرفتار می

و الشمس و فیلانا ..

آقاجان حتمن باید خدا خودشان بیایند روی زمین زندگی کند و مردگان وجذامیان و فیلان و بیسار ها را شفا دهد تا تو بفهمی که معجزه الان هم وجود دارد . مثلاش می شود اینکه دیروز صبح تیتر بیشتر روزنامه ها دُر افشانی ضرغامی بود که روی جنازه دیشها پرچم گداو سیمایش را بر افراشته بود که : صدا و سیما بر ماهواره پیروز است . که عصرش طوفانی کشور را در نوردید و پدر صاب بچه را در آورد جوری که در کرج از قول عادل فردوسی پور کلن ماسماسکهای ضرغامی به چیز فنا رفتند و در اینجایی که ما هستیم دکلهای پخش مفید پارازیت را از جا کند لابد که ما الان داریم ویکتوریا و ققنوس را مثل آیینه دریافت می کنیم گاس بهتر از روز اول . حالا چه وقت باید برادر ضرغامی و سازمان مخوفش درس عبرت بگیرند فقط خودش میداند چون خدا هم نمی داند حتمن. پ.ن: عیسی مسیح کوران و کران و جذامیان و مردگان را شفا داد اما برای احمقها نتوانست کاری کند ( سلام جناب جبران خیلیل جبران و بوس )   + ;نوشته شده در ; 2010/2/23 ساعت;18:37 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;

رند و کلک و بلا بود

و در جای دیگر می فرمایند : ازش دروغ شنفتم بهش دروغ می گفتم می گفتش هرچی گفتم هرچی می گفت می گفتم ( با صدای مسعود فردمنش بخوان ) اما من دروغ نگفتم خدایی اش را اگر بخواهی .  حالا بماند که من اصلن در کت وکولم نمی رود که تقصیر این قصه ها بود و تقصیر این دشمنا بود و الخ  . اما ته دلم گاهی اوقات گهگیچه میگیرد که باید خوشحال باشم که همه آن کابوسها و بختکها دروغ بود یا باید احساس خریت بکنم بعد از همه ی آن فصلهای خاکستری مرگ . الان من نمیدانم باید واقعن این حس دوگانه را که ورونیکا هم نداشت در کدامین پستو ماست مالی اش کنم . اما فصل خوبی را انتخاب کردی جدن که واقعیت را عیان کردی . الان زمستان است . پالتو هست و کافی شاپ گرم هست ، پیاده روی هست و شال گردن هست .. اگر تابستان بود کلافه میشدم از خودم . خب من تصمیم صغری گرفته ام که پس از این اصلن دیگر فن نامجو نباشم . فن داریوش و جمز بلانت هم . می خواهم فن شهرام شب پره باشم و بریزم توی امپیتری مارشالم که جلوی جمع  آی پاد صدایش می کنم . یک جور همذات پنداری غلیظی میکنم با ایشان . احساس میکنم این برادر هم از تمام دلبرکان غمگینش دورنگی و بی وفایی و فیلان ب

ملت عاشق که خطو ربط ندارد

عاشق بشو اما هیچوقت نگو به یارو . برای خودت فانتزی بساز و دستش را بگیر ببر آنجایی که دنیا تمام شده است جمعه ها غروب ، حالا بر اثر  طاعون ، زلزله یا آپوکالیپس است و فقط خودت و خودش باشی اما اینها را هم نگو اصلن . از دور برو تماشایش کن و هر بار که می خواهی بروی بهش بگویی خاطرش را می خواهی یک میخ طویله به خودت فرو کن و ایمان داشته باش به من پیر مرد . که" هیچکس بهتر از آنی نیست که در خیالاتت است ". آنجا رشد کرده و دارد بالغ می شود ...   + ;نوشته شده در ; 2010/2/14 ساعت;12:22 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;

خبـــــــر دارم خبر

حالا اگر گفته بودند فروشگاه هایپر استار قرار است از نو افتتاح شود یا بنتون فیلان کرده یا فروشگاه رفاه شعبه جدید دارد میزند بلند می شدی شال وکلاه میکردی در این سرمای درویش افکن می رفتی ببینی چه خبر است . و همینطور اگر در خیابانی فیلی را ختنه میردند و هزار تا اما و اگر و الخ دیگر که هیچش ارزش نیست . اما امروز فروشگاه .: کارتونشاپ :. افتتاح می شود و تو همینطوری نشسته ای و داری صداو سیمای ضرغامی را نگاه میکنی ... + ;نوشته شده در ; 2010/2/6 ساعت;14:18 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;