هوا دارد گرم می شود و دوباره من به خاطر خواهرانم که نمی توانند لباس آستین کوتاه در محافل عمومی به تن کنند باز با خودم عهد می بندم پیراهن آستین کوتاه نپوشم و با این نسل پخته ی در حال سوختن ، همزاد پنداری کنم و اگر نمی توانم یک امضا به آن یک میلیون امضا بیافزایم یا خودم را برای برابری حقوقشان به آتش بکشانم لااقل کمی خودم را بگداختانم (؟) البته اگر بتوانم هوا دارد گرم می شود و کم کم باید دوباره رخت سوپرمنی تن کنم سوسکها، مورچه ها و این حشرات پرنده را که برای طواف لوسترمان می آیند از دست اعضای خانه نجات بدهم . بگیرمشان و از پنجره موادبانه بیرونشان کنم و در گوششان زمزمه کنم : تو اگر به خدا نزدیکتری برایم دعا کن و بگو ....( این که چه چیز قرار است بگوید، فقط به من، او و خدا ربط دارد ، ببخشید ) هوا دارد گرم می شود و من گرما را دوست ندارم . کاش زمستان طولانی تر و جاویدان بود . شاعر نیستم فقط احساس میکنم در زمستان لباس بیشتری دارم و خوشتیپ ترم . پالتو تنم میکنم و پالتوی قهوه ایم با موهای بلند مرا خیلی رمزآلود و مهیب میکند . در زمستان از خودم خوشم می آید . تابستان ها لخت ام انگار . هوا چه بخواهم...