یکی از دلایلی که خیلی دیر به دیر مینویسم میتواند این هم باشد که دور افتادم از مخاطبینم .
پیش تر ها در بلاگفا به دلیل راحت حلقوم بودن سیستم عاملش و اینکه فیلتری در کار نبود یکمی نزدیک بهم بودیم . آمار وبلاگ همان است که بود حالا مقداری کم و زیاد در برخی نواحی . اما سیستم نظر خواهی برای خوانندگان دشوار شده و ارتباط دو طرفه من با بیشتر دوستانم تقریبن قط شده است .
بردارید یکجورایی به نویسنده مورد علاقه تان برسانید که آیا نوشته هایش را دوست دارید ، آیا دنبالش میکنید هنوز . آیا دلتان تنگ میشود وقتی که نمی نویسد و یا کم مینویسد ؟
چند وقت است بدجوری ویر کرده ام که داستان بنویسم و خودم هم تصویر سازی اش کنم . بنظرت من این قابلیت را دارم که بتوانم چیز درست و درمانی بنویسم . با همین ادبیات وبلاگی ام ؟
راه های تماس همینجا ، همونجا ، و اینطور جاها :
alitajad0d@yahoo.com
پیش تر ها در بلاگفا به دلیل راحت حلقوم بودن سیستم عاملش و اینکه فیلتری در کار نبود یکمی نزدیک بهم بودیم . آمار وبلاگ همان است که بود حالا مقداری کم و زیاد در برخی نواحی . اما سیستم نظر خواهی برای خوانندگان دشوار شده و ارتباط دو طرفه من با بیشتر دوستانم تقریبن قط شده است .
بردارید یکجورایی به نویسنده مورد علاقه تان برسانید که آیا نوشته هایش را دوست دارید ، آیا دنبالش میکنید هنوز . آیا دلتان تنگ میشود وقتی که نمی نویسد و یا کم مینویسد ؟
چند وقت است بدجوری ویر کرده ام که داستان بنویسم و خودم هم تصویر سازی اش کنم . بنظرت من این قابلیت را دارم که بتوانم چیز درست و درمانی بنویسم . با همین ادبیات وبلاگی ام ؟
راه های تماس همینجا ، همونجا ، و اینطور جاها :
alitajad0d@yahoo.com
نظرات
نمیدونم با اینکه قبلنم گفتم در اینمورد،بازم اجازه دارم یا نه اما میگم چون سوپرایز شدم واز حالام منتظرم .البته به نظر من قبلنا متفاوت با حالا وبهتر می نوشتید.شایدم این تفاوت،یه تغییر مثبته وبه این دلیله که سواد وتجربه تون بیشتر شده، در حالیکه من سر جای قبلی خودمم ونمیتونم درکش کنم(کاملا"جدی).
حالا یه سوال :چرا سیستم نظراتتون رو یه کم تغییر نمی دید؟حالا لازمه همه ثابت کنن ربات نیستن!من از الان عزا گرفته ام برا اون دو کلمه.
راستش رو بخوای قبلن که بلاگفا بودی من به خاطر ِ موسیقی ِ قالبت میومدم و میخوندمت و خب چون کامنتدونی جلو چشمم بود یه نظری هم میدادم. دلیل مسخره ای باشه شاید ولی همینیه که گفتم.
الان توی گودر میخونمت فقط. البته درسته که کم مینویسی. کلی مینویسی. یه طوری از دل نمیاد نوشته هات. مخاطب برات مهمتر شده تا دل ِ خودت. اینه که شاید دور افتادی. اون نوشته هایی که از دخترت مینوشتی. از کودکیت. از احساساتت نسبت به دور و ورت. دیگه نیست. عمومی شده نوشته هات. راستش من یکی دلم واسه قدیمات تنگ شده. شاید واقن واسه اون موسیقیه بود که اون حس رو داشتم به نوشتههات
این چیزی هم که گفتی داری. قابلیتش رو میگم
پس حالا با شهامت بیشتری یه پیشنهادم میدم:میشه یکیشم شبیه قصه های من و بابام اریش کستنر(اگه درست نوشته باشم)قصه های شما و شهرزادتون باشه.
همکاری زیاد دارم میکنم . با دوستان . اما خب میخوام برای خودم کاری کرده باشم
قصه عشق سالهای جنگ در برنامه ام است که شوخی جالبی با سوژه جنگ و عشقهای درگیر شده باهاش . که شامل جنگهای مختلف میشه . دفاع مقدس خودمان ؟ نوچ ! دیوانه ام مگر