1 همواره یکی از کابوسهای زندگانی ام این بودِ که" نکنه وقتی سر صبح میزنم بیرون از خانه شلوار گرمکن پایم باشد ". "نکند کفشم را لنگه به لنگه پوشیده باشم " ." نکنه زیپم باز باشد ". برای همین وقتی نگاه مردم از یکنفر بیشتر می شود دلم هری میریزد و خودم را چکاب کامل میکنم از سر به ته و از ته به سر و از پشت به رو و اینور به اونور و یسار به یمین . اعتماد بنفس ندارم و هیچ وقت این احتمال را نمی دهم که شاید امروز خیلی خوشتیپ شده ام و باید یک ون یکاد از خود بیاویزم .
2 خشتک شلوار جینم سائیده و نخ نما شده ، اما بقیه جاهایش کاملن سالم است . من از اقشار بسیار زحمتکش فقیر جامعه هستم بله . من نمیتوانم بخاطر چنتا خط سفید روی خشتکم شلوارم را بیاندازم دور . محجوب تر می نشینم تا خشتکم را کسی نبیند . کاش اکثر آقایان خشتکشان جر بخورد تا توی تاکسی مثل آدم بنشینند ( افه دفاع از حقوق بانوان . بله ). اما آنروز احساس کردم یک جریان هوای خنک دارد داخل تشکیلات خودگردانم می شود .دست کردم یواشکی آن وسط مسها . هرچه باید بدونم دسم میگفت بهم . سوراخی به قاعده یک پنجاه تومنی طرح قدیم آنجا حفاری شده بود . دلم ریخت
3 یعنی کسی قبل از من آن سوراخ کذا را کشف کرده بود ؟ آیا من کریستف کلمب آن حفره بودم ؟آیا من توسط چشمان بی ادب بانوان بکارت شلوارم را از دست داده بودم ؟ آیا آن آقای راننده که دارد مثل مشنگها برای خودش میخندد سوراخ مرا ، سوراخ شلوار مرا دیده است ؟ این خانم کنار دستی چرا اینهمه از من فاصله گرفته و حاجت می خواهد از دستگیره درِ تاکسی ؟ او در مورد من چه فکری میکند ؟ و آیا ..
4 دوباره دستم را طرف سولاخ میبرم . شکم به یقین تبدیل می شود. بله واقعیت است. انگشتم را میزنم به کشاله رانم از آن تو . می ترسم . خوشم می آید . احساس گناه می کنم . تا به حال وسط شهر دستم را به آنجای رانم نزده بودم . تا به حال آفتاب به آن منطقه نرسیده بود . جریان هوای 26 دی ماه که طبعن خنک و با سوز زمستانی است توی شلوارم نفوذ نکرده بود .
5 باید کاری کرد . بروم کجا آن سوراخ را بگیرم ؟ خیاطی ببرم ؟ خیاطی که مثل کفاشی نیست یک دمپایی به آدم بدهند تا آن یکی حاضر بشود . پیژامه می دهند توی خیاطی ها مگه ؟ اگر ندهند من شرت مناسبی پایم نیست و آمادگی اش را ندارم الان . ممکن است آقای خیاط و دستیارش به شورتم که گل و گشاد است و انگار یک من ریده ای داخلش بخندد . از اینها هم که بگذریم اگر دلم برای آن سوراخ تنگ بشود چه ؟ دلم برای آن حریان خنک هوا اگر بگیرد چه ؟ با آن احساس لذت توام با گناه چه کنم ؟ ..
6 کنار دستی ها که پیاده می شوند و من عقب تاکسی تنها که می شوم ، لنگم را تا جایی که دیگر جر نخورم باز میکنم و از این آزادی مطلق ، در یک صبح زمستانی و در پایتخت دوول اسلامی لذت می برم .
+;نوشته شده در ;2011/1/17ساعت;19:31 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;
نظرات
بمب موج مثبت!خیلی خندیدم..مرسی رفیقباورت میشه هنوز اون تیکه ی پست قبل"آئووو" یادم میاد کلی میخندم؟
توصیفی دقیق و زیبا و گیرا از یک موقعیت آشنا! به خصوص بند یک و دو سه و چهار (پنج و شش را نمیگویم چون دوست دارم از عبارت «به خصوص» استفاده کنم.)
اینجاست که مانتو خانومها به دادشون میرسه
منم هر صبح توهم دارم که نکنه با شلوار خونه رفته باشم بیرون،گاهی جتی جرات نمی کنم به پاهام نگاه کنم
وااااااااااااای.خیلی با حال بود. کلی خندیدم.مرسی
بعد از سی سالو خوب اومدی عای آقا
اون علی اقا بود که اشتباه شد..
سلاممن بجای شما بودم یه نقاشی از اون سوراخه و جریان هوای خنکش می کشیدم...پاینده باشی
شما درك شده بودي كه الان رئيس جمهور بوديجالب بود.
راحت باش برادرجانلذت ببر از این آزادی های در حد مطلق
هه هه هه هه هه...............................................بابا تو دیگه کی هستیییییییییییییییییییییییییییییییییی مرسی . با بروبچ کلی خندیدیم.شادباشی همیشه علی
عالی بود. :)
خدا کنه همیشه خشتکت سوراخ باشه. دلت سوراخ نباشه که نمیدونی دل سوراخ چه دردی داره ............ [...]تمام شد.
.. : )) ..
آقا نوش جان این همه آزادی.کلی خندیدم.
در مورد ِمتن : بند ِ 5 رو نمینوشتی بهتر بوددر مورد ِ موضوع : کلا راحت باش. به بقیه چه که تو چیوالا
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
" بند ِ 5 رو نمینوشتی بهتر بود "چرا ؟
واقعا جالب بود اقا .دستتون درد نکنه با این مطلب قشنگ.بخیه ی لبم واشد به خنده
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
بخیه باز شد ؟ اوه
براوو ..
منم همیشه به خودم شک دارم. خیلی وقتها هم خواب میبینم بدون شلوار رفتم بیرون! یعنی فقط مانتو مقنعه پوشیدم... این کابوس رو از دوران دبستان دارم
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
:))
یه گل ریزون از طرف کل وبلاگ نویسها به خاطر این مطلب خوبت می ذاریم :)
ذوق تون سرشار از ايده هاي ناب قلم تون استواربسيار زيبا و خلاقانه بودآفرين بر شما و ذوق تون
آزادانه [...]ولی مواظب باش باد زیاد [...]قربون شرت گل منگلیت . و فدای مهربونی [...]
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
اگر مشت نمونه خروار باشد و اعتقاد به آن داشته باشم باید بگویم بهم ثابت شد که ایرانی جماعت جنبه آزادی ندارد ! اما خدا رو شکر اعتقادی ندارم به آن .اگر سیستم تأیید کامنت را فعال نمیکنم دلیل نمیشود هر چه فلان تنگت خواست اینجا بنویسی
1)امروز با وبلاگ زیباتون آشناشدم بیشتر آرشیوهاتون رو هم خوندم سطح نوشته هاتون از وبلاگ نویسی خیلی بالاتره یا شایدم من توقع زیادی از بلاگرها ندارم !2)با نظر اون دوستی که گفته بند 5 اضافه نوشته شده موافقم با بقیه نوشته هماهنگی نداره یا نباید می نوشتید یااگر نوشتید باید تو بند بعدی ادامه می دادید .3)نوشته هاتون زیبا است و از آرشیوتون معلومه که همیشه زیبا بوده از این به بعد مشترک دائمی بلاگتون هستم و به احترام قلم روان و زیباتون سر تعظیم فرود می یارم.
من گست قبلتون رو در گودر دیدم .خواستم بگم با اسید شویی به شدت موافقم.موافق
آزادی ات گوارا....
کلللللی خندیدم...عاااااالی بود...هی می خواستم بگم مثلن فلان جاش خیلی باحاله...دیدم همه جاش باحاله...دمت گرم:)))))))))))))))
زیپ باز که مده
خوشم می آد که همچین راحت و بی دغدغه توصیف میکنی که خواننده فکر میکنه این بلا سرخودش اومده.....خدا قسمت نکنه :)
سلااااام ... دلمان تنگ شده بود برای این صفحه...کلی هرهر یواشکی کردم وسط "سر کار طوریکه که کسی هم متوجه هر هر نشود!جون داداش آزادتر و رها تر از تشکیلات خودگردان شما عناصر ذکور پیدا میشود؟ نیاز به سوراخ هست اصلن؟؟هاا !؟؟راستی ما جایی گفته بودیم سایت " داریم" و شما گفتید " اگر دارید بذارید ببینیم". ولی ما نمی گذاریم. که چه؟ بگذاریم بیایید بخوانید و ما را غیر حرفه ای بیانگارید(!) و ما را به سخره بگیرید؟
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
بله زبان شما خواهران :)پ.ن : نه جدن . مشتری می شویم !
سلامخنده ی دردناکبا حسی که میدونم اخر خنده هام دلم بدجوری میگیرههمنطوری که خودت اینو میدونی که اینو برا خنده ی ملت نذاشتی این حرفا رو نگفتی که بیاییم اینجا و به سوراخ نداشته ی شما بخندیم و کیف کنیمبیاییم اینجا از جر خوردن شلوار جنابعالی مشعوف شویم شاید این طبیعت این روزهای ماست که به ترک دیوار که چه عرض کنم به خشتک عوام هم میخندیماینقدر دلیل برا خندیدن کم داریم که تا یکی استارت چیزی را مزنه بلافاصله همه پخ میزنیم زیر خنده حالا مفاهیم یا حس نویسنده به درکفونت خیلی ریزه به زحمت خوندمقلم شیوایی دارین دوست داشتم اون پست رمز دار رو بخونم اما نه دوست شمام ظاهرا نه کس و کارت اما گاهی میام اینجا و حال می کنم از این همه ظرافت مردانه ات در بازی با کلمات
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
بله مرسی که گرفتید . مثل اینکه در هر مرورگری یک مدل خوانده می شود . اما بزرگ کردن حروف و فونت که کاری ندارد . کنترل را بگیرید آن غلتک اروتیک (!) موس را بچرخانید :)
جوری حرف می زنی انگار آدم با جنبه ای هستی !! مطمئن باش اینطور نیست.هر وقت تو نظرات مردم دست نبردی و جوری وانمودش نکردی که خیلی بهت توهین شده می تونیم در مورد آزادی با هم حرف بزنیم .حال هرکی ندونه فکر می کنه ما چه کلفتی به شما انداختیم که شما رودل کردی .من تا اونجایی که یادمونه نقطه چین واسه کسی نذاشته بودم .آزادانه چی ؟باد زیاد چی ؟فدای مهربونی چی ؟من دله تنگم هر چی بخواد ننوشتم علی آقا تو دل تنگت هرچی خواست به جا نوشته ما جا زدی .
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
عزیزک من . من با یک سری کلمات مشکل دارم . من حتی آن کلمات و ترکیبهای کهنه را که شما فرمودید در تنهایی هم برای خودم نمی گویم . من چیزی اضافه نکردم . کم کردم . آدرس شما را هم پاک کردم که سوتفاهم نشود . پ.ن : هروخت بخواستی ازشان بیگی مرا خصوصی بنه دوتایی خندیم بلامی سر :)) ( ببخش خیلی زور زدم تا اینو بنویسم :)
وانیا زده به هدف.منم می خوام بگم با اجازه’ وانیا همونا که وانیا گفت
درين روزگار وانفسا و بس اخمو، چقدر خوبه كه قدرت خندوندن داري
امیدوارم از اجر معنوی که در این کار بردید هم لذت ببرید، شما فرموده ی رئیس جمهور محترم کشور را هم به این طریف اثبات فرمودید، اجرکم مقبول