از بس که تِر تِر با این دستگاه ها آسفالت را سوراخ کردند و اعصاب مرا آبکش ، به خانم خانه ( یکجورایی سلام خارخاسک هفت دنده ) گفتم اگر بیایند سر کوچه مردم را به رگبار ببندند هم ، ما هنوز فکر میکنیم دارند آسفالت سوراخ میکنند و میگیریم بالش روی سرمان و می خوابیم لنگ ظهر . بعدن فکر کردم مگر ما این کار را نکردیم ؟ مگر به خاک خون نکشیدندشان و ما نگرفتیم و نخوابیدیم ؟ سال پیش همین موقع ها خوشحال بودیم از اینکه قرار است سال دیگر بهاری دیگری و سالی دیگر و تاریخی دیگر داشته باشیم و بعدن آمدند با دستگاهای سولاخ کنشان سینه آن دخترک را سوراخیدند و روح مرا زخمی و متنفر ساختند .
حالا من بالش روی سرم میگذارم گاهی اوقات اما نه برای نشنیدن برای خاطر اینکه سورا.خی ها اشک مرا نبیند و فریادم را نشنود .
+;نوشته شده در ;2010/3/14ساعت;13:20 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;
نظرات
سلام ما را به همه برسانید و بگویید فکر کنم صدایی که شنیدید باز هم اشتباهی بوده فکر کنم صدا از زندانها بوده و اعدام ها
سال 88 که قرار بود بیاید، من و خیلی های دیگر خیال می کردیم سال نیکویی ست، نشد، مثل خیلی سال های دیگر، بدتر هم شد. بعضی گیاهان در برخی آب و هوا و خاک قابل رشد نیستند. باید قبول کنیم، باید باور کنیم که خاک این مملکت شادی نمی پروراند. نمی خواهم دیگر امید ببندم و بیهوده امیدم را نا امید کنم. حق با شماست...
بهار هم انتظار ما را نمی کشد ..
بی انصافی اگر بگویی بهار دیگری نیست و سال دیگری نیست و تاریخی دیگر، که هست؛ وگرنه، تو شبیه پارسالی؟!بی انصافی اگر بگویی بالش به سر توی رختخواب هایمان لم داده بودیم و دم نزدیم، که ما شبیه این نبودیم؛ وگرنه، ندیدی واقعا؟!بی انصافی اگر "امید" را توی صفحه ات سلاخی کنی "تجدد"، که همه ی زندگی به همین یک تار موست که بند است؛ وگرنه، خود تو، خود خودت، چرا نفس می کشی؟ محض تفنن؟!
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
شخص خودم را گفتم همسایه عزیز
همیشه امید به یک سال خوب هست همیشه
سلام آقای تجددمثل همیشه منتظر حضور گرم شما هستم.ممنون
کاش آیکون لبخند تلخ داشتید من حرفی نمی زدم جز فرستادن همان...
حرفی نیس جز این که تعبیری بود برای خودش منحصر به فرد
به ماندا : خواهش میکنم :)
امان از این حس تنفر که ایجاد شده و گاهی پررنگتر از قبل میشه..
اتفاقا اون روزهایی که مردم رو در خیابون ها به خون می کشیدند، کوچه ما رو با همین دستگاه ها سوراخ سوراخ می کردند و ما آخر نفهمیدیدم کدوم صدا رو دستگاه و کدوم صدا رو تفنگ درآورد ...نه ... امسال هیچ بوی عید، بوی امید و تازگی نمی آد ... هرچی به شکوفه ها زل می زنیم و به سبزی جوونه ها دست می کشیم و در چشم ماهی قرمزهای آماده خریده شدن نگاه کنیم هم فایده ندارد ...
دلم براي بهار تنگ نشده ....اميدي به بهار ندارم....
ادامه دارد
تلخ بود امسال..بهتر که تموم شد...
كسي سر بر نيارد كرد پاسخ گفتن و ديدار ياران رانگه جز پيش پا را ديد ، نتواندكه ره تاريك و لغزان استوگر دست محبت سوي كسي يازيبه اكراه آورد دست از بغل بيرونكه سرما سخت سوزان است پستت من را یاد این شعر انداخت
سلام...عجب اين سال 88 نحس بود!
رمز آزادی در حلقه ی هر زنجیر استمن واقعا اعتقاد دارم که یه روز بهار ما واقعا بهار می شه ، یه روزی این ملت غمزده خوشحال می شه ، یه روزی ما پیروز می شیم حتی اگر خیلی دور باشه ، روزی که شاید من نباشم . کاش اون روز ، روزی بیاد که هنوز زنده باشم تا بهار آزادی رو ببینم .بهاری بمان و بهارانه باشتو پایان پاییز این خانه باش
سلاممن یکی از خواننده های خاموش بودمنوشته هاتو دوست دارمراستی چقدر درد داشتیم وقتی تظاهرات بود و ما مثل .... از ترس جانمان سکوت کرده بودیم ؟! خودم را میگویم !!!
اما با همه یانها به خورم افتخار میکنم برای شجاعت بعضی روزهایم و شجاعت هم نسلانم و هموطنانم .... این را در سال 88 فهمیدم
..بهار چقدر غریب شده میان ماخواندن غالب این کامنت ها...> گواه آن
ای بابا خبر نشدم سلام را علیک بگویم . . برای ما هم راستش بهار نشد اما بالاخره بهار می اید مهم این است که رویایش را زنده نگه داریم .
تو همون بی نظیره ای!