رد شدن به محتوای اصلی

آیا مادیسکو دانسه ...

گاهی اوقات شده است بروی گنجه قدیمی را باز کنی دفتری چیزی از خودت بیابی و نوشته اش را هم گاهی ؟ بعدن فکر کنی چه آدمی بودی پیشترک و اصلن اینرا خودت نبشتی یا فامیلت ؟ چرا آن موقع اینطور فکر میکردی و بیسار و اینا ؟

اثاث کشی که کردیم زیر تخت کیفی پیدا کردم پر از طراحی سالهای نه چندان دور کارتونهایی نیمه کاره . آثاری ناقص الخلقه که داشتند نفرینم میکردند از خلقتشان  تند تند . اینی که میبینی را وقتی دیدم اش همه چیزش برایم بیگانه بود . طراحی اش . سوژه اش ، رنگش حتی آن چسب که زده بودم دور کادر تا وقتی رنگ آمیزی تمام شد بکنمش و کادری تر و تمیز داشته باشم و اصلن یادم رفته بود این ترفند را ! فکر کردم این کار من نیست و از کسی گرفتمش . اگر کامل بود این فکر را میکردم اما ناقص بود . حالا من چه فکر میکردم آن روزگار دور که بیماری کشیدم میرود پیش طبیب و اوشان چسب زخم را میکند و مخ یارو با تمامی محتویات دیگر صورتش میریزد کف درمونگاه ؟ چه خورده بود م ؟ چی دیده بود ؟ چه کسی ، چه چیزی به من گفته بود ؟


پ.ن : عازم پایتخت کشورهای اسلامی هستم 

پ.ن2 : تیتر را که دارید ؟ یادتان هست ؟

+;نوشته شده در ;2009/9/16ساعت;20:55 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;

نظرات

مهسا گفت…
چهارشنبه 25 شهریور1388 ساعت: 17:28

سلام این کد رو گذاشتم تو وبلاگم خیلی خوشکل و ناز شده آموزشش هم اینه *** اگر دوست داری کلمه نظر دهید که زیر همه نوشته هات به شکل خیلی ساده وجود داره رو خیلی جذاب کنی به اینجا برو http://blogdownload.blogfa.com/page/comment-blogfa.aspx______________________________________*** اگر دوست داشته باشی میتونی لینک وبلاگت رو بین وبلاگهای دیگه توی سایت www.SAREVAGHT.com که مخصوص وبلاگهاست به رایگان در صفحه اول تبلیغ کنی .این کد رو در ویرایش قالب وبلاگت قرار بده زیر تگ <BLOGFA> برای پیدا کردنش هم کافیه بعد از رفتن به ویرایش قالب دکمه های CTRL + F رو با هم فشار بدی و بعدش هم <BLOGFA> رو جستجو کنی . بعد از اینکه کد رو قرار دادی یک ستاره زیر همه نوشته هات اضافه میشه که بازدید کننده های وبلاگ با کلیک روی اون ستاره به مطلبت رای میدن که امتیاز وبلاگت بالاتر میره .راستی میتونی بجای عکس ستاره هر عکس یا نوشته دیگه ای رو جایگزینش کنی فقط باید توی کد به جایhttp://sarevaght.com/web/images/gif.gif آدرس عکس  خودت رو قرار بدی  ( البته کوچیک باشه )کد : <script type="text/javascript" src="http://sarevaght.com/web/star.js"> </script><a target="_blank" href="http://www.sarevaght.com/web/add?url=<-BlogUrl->/<-PostLink->&title=<-PostTitle->"><img alt="با کلیک روی ستاره یک امتیاز به این مطب بده" src="http://sarevaght.com/web/images/gif.gif" style="border: none; padding: 0px"/> </a><script>document.write(opp1);</script> ______________________________________
چهارشنبه 25 شهریور1388 ساعت: 21:0

اختمالا دجار توهمات درونی نشده بودید؟
لاله گفت…
چهارشنبه 25 شهریور1388 ساعت: 21:37

نه؟ من که یادم نیومد؟ چی هست؟
افرا گفت…
چهارشنبه 25 شهریور1388 ساعت: 22:55

لعنت به من که فقط این چیزا رو می بینماثاث کشی، علی جان اثاث...
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
:D
مهشید گفت…
چهارشنبه 25 شهریور1388 ساعت: 23:8

یعنی کجا می ری؟
مينا گفت…
چهارشنبه 25 شهریور1388 ساعت: 23:38

Dance danceياد خودش به خير و خاطره بازيگرش ميتون فقيد گرامي باد، پير شده طفلك!
مترسک نقاش ! گفت…
پنجشنبه 26 شهریور1388 ساعت: 0:10

الان دوباره بلاگتو باز کردم . پس این آهنگ بلاگ تو بود که اون شب اونطور منو داغون کرد !
بهاره گفت…
پنجشنبه 26 شهریور1388 ساعت: 1:2

تیتر رو متوجه نشدم من. تصویر هم کامل لود نشد برای سرعت پایین. فردا باید از نت پرسرعت محل کار سو استفاده کنم.علی الحساب اومدم بپرسم "کشورهایی اسلامی" یعنی چندتا کشور؟! مگه چندتا کشور اسلامی هست کلا؟!! :D

پست‌های معروف از این وبلاگ

یادداشتهای پراکنده

  روزهای زیادی از کودکی تا همین امروز که نرم نرم دارد ۴۳ سالم میشود تنها، اندوهگین و در انزوا بودم. هربار به گذشته برمیگردم یادم می‌آید یک گوشه ساکت‌تری نشسته بودم. توی حیاط خلوت پشت خانه، توی اتاق، توی آن اتاق مملو از لباس مهمانی‌ها، توی آیینه خیره به چشمهام، توی کارگاهم، گوشه‌ی یک روستا، پشت مبل بزرگ خانه وقتی همه خواب بودند و مادر نبود و من همیشه بی‌دلیل گریه میکردم! گریه کردن به مثابه خود ارضایی و به مثابه مناجاتی چیزی بود. حالا نمیدانم دیر شده یا نشده. اما نه تنها نمیخواهم گریه کنم بلکه میخواهم خیلی آگاهانه برگردم پشت مبل سیاه، توی حیاط خلوت و سایر جاها، موسیوی کوچک گریان را در آغوش بگیرم و بگویم ببین نمیخوام بهت بگم قرار است این‌گوهی که توشیم جای بهتری بشه اما باور کن اصلا ارزشش را نداره. میدونم قراره چی بشه، من از همونجا اومدم پیشت، اما ببین من من من من همیشه خدا کنارت هستم.. ما باهم این رو هم رد میکنیم .. موسیو تاجینو روز رحلت  #یادداشت_های_پراکنده
• -با تندی مشکلی نداری؟ -نه من واقعا غذای تند دوست دارم.  این سوال و جواب رایج بین من و آنهایی است فهمیده‌اند به بمبئی قرار است بروم.  برخلاف چیزهایی که شنیدم و خواندم بمبئ خوشبو و مهربان است. از هر دکان و دکه و دستفروشی بوی خوب عود می‌آید. حیوانات کنار آدمیزاد زندگی میکنند و هرکسی سرش به کار خودش و آتیش به انبار خودش است.  از روز اول دوست مهربانم فهد و گلناز همسر ایرانیش سخاوتمندانه پذیرایی‌ام کردند. اگر نبودند قطعا کلی تجربه‌ی هیجان انگیز در غذاهای هندی را از دست میدادم.  هاستلم در بمبئی چند خانه با خانه‌ی صادق هدایت فاصله دارد. خانه‌ای که هدایت شاهکارش بوف کور را در آن نوشت و به دلیل ممنوعیتش در همینجا در تعداد معدودی چاپ کرد. داخل خانه رفتم. درها و آدمها جدید شده بودند. نرده‌ی چوبی اما همان بود. به عادت جدیدم که دست رو اجسام میگذارم و حسشان میکنم، جای دست آن فوق‌العده‌ی نا امید را حس کردم که سیگار به لب میرود تا کنار اقیانوس هند به زن اثیری، لکاته، مرد خنزرپنزری و سایه‌اش فکر کند.. راستی در همسایگی من و هدایت اقیانوس هند است.  آدرس من در بمبئی: هاستل پانادا بکپک

مردی که سنگ قبر خودش بود

  پ. ن : پر واضح است که زمان کشیدن این کاریکاتور کامپیوتر هنوز توسط بنده کشف نشده بود + ;نوشته شده در ; 2008/2/20 ساعت;14:55 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;