رد شدن به محتوای اصلی

موکت بُر پهلوی مرا نشانه گرفته بود ، جرم همین بود ؟

خیابان خلوت بود . ساعت دو نیم عصر .یک جوانکی آمد کنارم و پرسید ساعت داری که گفتم آره دارم . از قیافه اش خوشم نیامد . احساس کردم الان می گوید یک پولی بده تا برگردم شهرم و از بوئینگ هفتصد وچهل و هفتم جا مانده ام و بلا بلاه .. گفتم آره دارم . گفت چنده ؟ گفتم دو نیم . اصلن هم به ساعت نگاه نکردم . از بر بودم ساعت را انگار . موازی من حرکت کرد .. من داشتم به بی پولی فکر میکردم . داشتم فکر می کردم خدایا من چرا الان نباید توی ترکیه پیش عزیزان باشم ؟ بروم با شلوار برمودا آلاسکا بخورم و عکس بیاندازم از خودم توی شیشه مغازه ها ؟ من چرا الان نباید توی اتومبیلم باشم و چس فیل بخورم و با آیفونم بازی بازی کنم ؟ چرا من اینهمه بدبخت آفریده شدم ؟
که آقاهه یک تیغ موکت بری گذاشت روی دل و کمرم و گفت برو توی کوچه ..
برم توی کوچه ؟ چرا ؟ دستش را گرفتم . بازو اش را گرفتم . از اینجا گرفتم . فریاد زدم سرش " چی ؟ چته تو ؟ و او هم گفت تو چته ؟ چیه ؟ ولم کن .
آن نسناس به من گفت ولم کن ! من جای ناخنهایم روی دستش مانده بود . من چرا اینهمه زورم زیاد شده بود ؟ فقر زور آدم را زیاد می کند . مردم فقیر آجر و سنگ بلوک پرت می کنند دو طبقه بالاتر و آن دیگری عین عابدزاده آن شیئ پرنده را می قاپد . آدمهای پولدار ضعیفند . دکترها خودکار را شل میگیرند توی دستشان . خطشان بد نیست . انگشتشان ضعف عضلانی دارد . عضلات و تاندونهای صورتشان در اثر ضعف مفرت بالا نمی برند لبهایشان را . برای همین عین سگ می مانند . آدم آنها را می بیند احساس می کند کارش دیگر تمام است و این لکه سفید روی پوست یک لکه سرطانی است و می کشد مرا عنقریب . آنها پولدارند و طبعن ضعیف و سست عنصر .
آستین تی شرتش پاره شد .. گفتم واستا زنگ بزنم صدو ده . وا نیستاد ( و چه نیکو رفتاری کرد ) و دوید آنطرف خیابان در حالیکه دستش را می مالاند مالامال .
خانه که رسیدم یک راست رفتم توی توالت . تو آینه خودم را نگاه کردم .. دلم می خواست دوباره آن جوانک را ببینم . گریه ام گرفت و گریه کردم . از اینکه احتمالن تنها تی شرت آن جوانک روستایی را پاره کرده بودم اندوهگین بودم .
ممکن بود با تیغ موکت بری پهلوی مرا بدرد . از این هم نباید به سادگی گذشت





نظرات

‏شادی تبعیدی گفت…
او هم بدون شک از مگاوات عملش غافل نخواهد شد
پیرفرزانه گفت…
گاهی بیشتر از همه دلم برای خودمان می سوزد که حتی ناراحت آنان که قصد جانمان را می کنند هم می شویم . مرز انسان و حیوان چقدر باریک است.
‏ناشناس گفت…
این اتفاق دقیقاّ برای من و زمانی که 10-11 سالم بود افتاد. اون موقع ایران بودم، رشت، خیابون گلسار همون جایی که اندیشه سبز خزر فیلم اجاره می داد. الان رو نمی دونم، چون نیستم دیگه ایران. یه سری بچه ی فال فروش ریختن سرم که کیفم رو بدزدن. روم پریدن و رو زمینم انداختن. من که عصبانی بودم به خاطر یه سری مسائل دیگه زورم یکدفعه ای زیاد شد و چنان حمله ای به 7-8 تاشون کردم که پا به فرار گذاشتن. من اما نمی خواستم بزنمشون، کیفم رو می خواستن بدزدن و قبلش هم حالم خوش نبود. وقتی رفتم خونه به بهونه ی حمام رفتم زیر دوش گریه کردم یه ذره. می دونستم تقصیر جامعه هست و نباید اون جور رفتار می کردم. ولی خب، چیکار می کردم؟

پست‌های معروف از این وبلاگ

آخه آقامه دوسش دارم ( یه یه یه یه نُنُر ! )

امشب که نه فردا عاشورا است یا تاسوعا ؟ من نمی دانم کدامیکی اولی است . حوصله ندارم به این چیزها فکر کنم .احترامتان سر جای خودش . عذا دار باشید یا عزا دار باشید . در عالم خودتان سیر کنید . خوشبحالتان اما بروید جان مادرتان توی خانه خودتان این کار را بکنید من می خواهم آلبوم جدید شاهین نجفی را گوش کنم که تازه دانلود کردم . این مرد بسیار موزیک وکلام زیبایی دارد اما خودش به شدت بی شخصیت و لمپن است . من رشتی ام مثل کامبیز وی او ای و احتمالن با انزلی چی ها مشکل باید داشته باشم . این انزلی چی ها هستند که مشکل دارند با همه . دعوا دارند کلن . توی خیابان الکی بهت گیر می دهند و گله ای میریزند سرت و با چاقو می زنندت حتی اگر حامله باشی . قدیمها که اینطوری بودند الان نمی دانم آدم شده اند یا نه ! باری، از این سر وصدا می گفتم .الان یک نواری گذاشته اند زیر پاساژ که من یک لحظه در خودم بودم دیدم صدای جیغ و داد می آید . یک آن فکر کردم مردم سوار بر سفینه شهر بازی شده اند اما داشتند عزاداری میکردند . یک یارویی با یک صدایی که عین فیلمهای پور.ن  بود حین حین حین حین میکند و مردم استقبال میکنند از این جست و خیز یک...

چگونه وبلاگ نویس حرفه ای شویم

 یاوقتی از حرفه ای بودن حرف Ù…ÛŒ زنیم از Ú†Ù‡ چیز حرف Ù…ÛŒ زنیم یا هرچی اصلن 1 .روشنفکر باشید . تلویزیون نبینید Ùˆ یا اگر دیدید به کسی نگویید . از تلویزیون بدبگویید . فوتبال ورزش عوام است . شما نباشید . پوپولیست نباشید .    طرفدار هیچ تیمی نباشید حتی اگر روی شرتتان نوشته اید ( شما کهنه ØŒ تولیدی) قلب بوئین زهرا به عشق پرسپولیس Ù…ÛŒ تپد . 2 کامنت نگذارید توی وبلاگ دیگران Ùˆ این را تویجای جای وبلاگتان بگنجانید Ú©Ù‡ اینگونه اید . بگویید اگر هم کامنتی دیدی مال دیگریاست . شل سیلور استاین قبل از اختراع وبلاگ در کتاب مقدسش گفته بود یکنفر آمده استپوست مرا دزدیده Ùˆ اگر دیدی توی Ø®Û...

آخه آقامه دوسش دارم ( یه یه یه یه نُنُر ! )

امشب که نه فردا عاشورا است یا تاسوعا ؟ من نمی دانم کدامیکی اولی است . حوصله ندارم به این چیزها فکر کنم .احترامتان سر جای خودش . عذا دار باشید یا عزا دار باشید . در عالم خودتان سیر کنید . خوشبحالتان اما بروید جان مادرتان توی خانه خودتان این کار را بکنید من می خواهم آلبوم جدید شاهین نجفی را گوش کنم که تازه دانلود کردم . این مرد بسیار موزیک وکلام زیبایی دارد اما خودش به شدت بی شخصیت و لمپن است . من رشتی ام مثل کامبیز وی او ای و احتمالن با انزلی چی ها مشکل باید داشته باشم . این انزلی چی ها هستند که مشکل دارند با همه . دعوا دارند کلن . توی خیابان الکی بهت گیر می دهند و گله ای میریزند سرت و با چاقو می زنندت حتی اگر حامله باشی . قدیمها که اینطوری بودند الان نمی دانم آدم شده اند یا نه ! باری، از این سر وصدا می گفتم .الان یک نواری گذاشته اند زیر پاساژ که من یک لحظه در خودم بودم دیدم صدای جیغ و داد می آید . یک آن فکر کردم مردم سوار بر سفینه شهر بازی شده اند اما داشتند عزاداری میکردند . یک یارویی با یک صدایی که عین فیلمهای پور.ن  بود حین حین حین حین میکند و مردم استقبال میکنند از این جست و خیز یک...