آری آری بدرود ای زمستان عزیز . ای سرمای شیرین .. ای گرمای پالتوی قهوه ای من .فردا می روی با تمام چیز میزهای دوست داشتنی ات عزیزکم . بدرود ای شبهای سرد و نمور غمزده من . بدرود ای دقایق دلواپسی زودتر به خانه رسیدن از سرمای مرد افکن . بدرود ای بخاری کنج خانه نشسته . بدرود ای هات شاکلت کافی شاپ مرکز خرید گلسار . گرچه طعم مزخرفی بود آن فاضلاب مذاب اما باز همان بدرود ای هات شاکلت ، ای مرکز خرید ، ای بوی خوش پاساژ .. چه تماشایی بودی ای زمستان و خواهرت پائیز حتی ، ای دلبرکان غمگین من .. ای جورابهای پشمی ، ای بوت بدرود ای دوستی های دور همی و چرت و پرتهای رایج مردانه . ای کاش .. ای کاش ..ای کاش ، زمستان ابدی بود ، پالتو ابدی بود ، شالگردن سبز سه متری ، دستکش مشکی گپ ، ابدی بود ، همیشگی بود .. مشکی بود . امشب تو میروی و ما به بهار لعنتی سلامی دوباره خواهیم داد . به فصل آلرژی و گلهای بد بو ، به خاطره عن پیک شادی ، به عرق زیر بغل ، به رد سفید مام زیر بغل روی پیرهن تیره .. سلام ای فصل افسردگی من ، سلام شرشر عرق ، سلام ای بهار بی مصرف افتاده ، ای توهم شادی ، ای روزهای بی ه...
(کارتونیست درک نشده سابق)