رد شدن به محتوای اصلی

و وقتی هم که می خوابم

خواب می بینم میر حسین رئیس جمهور شده و مردم یک آهی میکشند و خوشحالند . به خانم خانه می گویم با شوخی : حالا دیگر می توانیم راحت مچبند سبز ببندیم و او هم با خنده می گوید دیگر احتیاجی نیست. نمی بینی همه جا سبزاست ؟ و می خندیم .. طرفداران دولت قبلی ( فعلی ) با پرچمهای ایران در خیاباندارند علیه موسوی ، علیه ما شعار می دهند .. با زن و بچه هایشان آمده اند و شعارمی دهند یکباره از آسمان سنگ می بارد روی سرشان .. به آسمان نگاه می کنم . سنگهااز آسمان نیست . از روی پشت بام است . مردان و زنان جوانی دارند سنگ میریزند رویآنها و سنگسارشان می کنند و اینها هم جیغ می زنند و می میرند  . دوست دارم بگویم نزنید .. گناه دارند . اما میگویم صدای من که به هیچ جا نمی رسد و تازه هم برسد چرا باید به حرف من گوش بدهند .گیرم من مالک آن جهان ( خوابم ) باشم تاثیری بر این مردم خشمگین نمی کند .  

خوبتر که نگاه میکنمشان می بینیم کسانی که سنگ می زنندمردان و زنان جوانی هستند با صورتهای خونی ، سینه هایی شکافته شده .. انگار شهدایمانهستند. یعنی هنوز خشمگینند؟ یعنی وقتی می مردند با نفرت مردند ؟ همانجا در خوابجملات اول فیلم کینه یادم می آید : " اگر در مکانی یک نفر در مظلومیت کشتهبشود آن مکان تا همیشه مورد کینه آن شخص قرار می گیرد " به خانه می روم ..

از شیروانی صدا می آید : یک ببر سفید ، یک موجود ناشناخته ویک مار آنجا هستند . همگی در ابعادی بزرگ و ترسناک.مار می خواهد بیاید پایین .  مادرم مار را می کشد . از خانه هم فرار می کنم .می دوم در یک کوچه سنگفرش شده تاریک وسیاه و بارانی و همانجا پناه می گیریم یک نفرمثل سایه می آید صورتم را دو دستی میگیرد محکم توی دستانش و مرا می بوسد . بازبانش لبهایم را باز میکند و زبانش را میکند توی دهانم .. شیرین است اما می ترسم ..نمی فهمم کی است . آرامش پیدا می کنم .و بیدار می شوم

دکتر عزیز گفت باید سنبل تیو بخوری برای بی خوابی ات و منهم خوردم همان شبی که رویا آمد سراغم . با گل گاو زبان و لیمو امانی جوشانیدم . وآرام آرام از هوش رفتم ..

فکر میکنم در بیداری به دستانت که داشتی سنبل تیو را میکندیدانه به دانه مو به مو و بغضی قدیمی داشتی از جوانانی که در شهر یکی یک به خون وخاک می افتادند ..

روی گل گاوزبانهای دکان عطاری گرد سیاست ریخته شده بود . آنپیر مرد همیشه رادیو اش روشن است .. بله همین است ..

می ماند تویی که لیمو را می چیدی و خشکاندی . به بهانه ترشیاش به وقت ناخنک زدن به  که چشمک زدی که حالا اینجا گریبان مرا گرفت ؟

+;نوشته شده در ;2010/7/19ساعت;12:47 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;

نظرات

دوشنبه 28 تیر1389 ساعت: 19:2

سلام علی چطوری؟چه می کنی با روزگار...دلتنگ اینجا بودم. گرچه کامنت دونی ات دلتنگ وراجی من نبوده!!!بلس یو
فروزان گفت…
سه شنبه 29 تیر1389 ساعت: 1:20

فكر مي كني.. به همه چيز و به هيچ چيز ، اگر اين همه فكر نمي كردي كاريكاتوريست نمي شدي. تمام جزييات و حتي میخچه كنار ناخن شصت پا هم فرمش را بلدي چطور است ! اگر فكرت اشغال نبود, اين همه خواندني نمي نوشتي... تا كجا رفتي... او كه سنبل تيو را چه كرده و ليمو را چنان ... مرسي كه فكر ميكني اين همه مزيتش را نثار خلق خدا مي كني ولي شب كه مي روي براي آرامش هر چه فكر است جارو كن بريز دور كه بخوابيهمه اينها بخاطر "فكر" است . اين فكر لاكردار. و همين است كه نمي گذارد بخوابي ! و نمي گذارد بخوابم!
شین بانو گفت…
سه شنبه 29 تیر1389 ساعت: 10:2

چه رویایی...می ترسم به عمر ما قد ندهد!
بارون خانوم گفت…
سه شنبه 29 تیر1389 ساعت: 12:49

این رویا بود یا کابوس؟بعد از این هر چه رویا هم بیاید تلخی روزهای گذشته را در بطنش دارد...
عسل گفت…
سه شنبه 29 تیر1389 ساعت: 15:53

سلام ودرود خوشحالم که هادی آدرس اینجا رو داد....منو یاد خواب خودم انداختی با خفاشها....براش یه شعر نوشتم ولی.........کاش با گل گاو زبان و...خوب می شد این درد...بی خوابی، درد پرخوابی بعضی دیگه...کاش یکی بیدار می کرد جماعت رو....عزیز خوشحال می شم حوالی ما سری بزنید ونگاه ونقد تون رو بگید....سپاس...
ر.جنکی گفت…
چهارشنبه 30 تیر1389 ساعت: 2:2

سلام.بازم خوبه یه خوابی میبینی . از یک سال پیش جرات خوابیدن نداریم.آخه سال پیش که خوابیدیم به خیالی خوش وقتی بلند شدیم دیدیم که کابوس شروع شده یک کابوس شبانه روزی
لیلا گفت…
چهارشنبه 30 تیر1389 ساعت: 10:49

خیلی خیلی ترسناک بود! نمی خوام باور کنم که بعد از سبز شدن خم باز هم با کینه و نفرت زندگی کنیم
چهارشنبه 30 تیر1389 ساعت: 16:7

بوف کوری بود در نوع خودش ...
ابمیوه گفت…
دوشنبه 4 مرداد1389 ساعت: 16:53

تلخ و شیرین بود ،بعد از این همه تلخی شاید شیرینی را هم مزمزه کنیم،شاید !
پریسا گفت…
دوشنبه 11 مرداد1389 ساعت: 10:25

از خون جوانان وطن لاله دمیده...لاله میدمد...لاله خواهد دمید....لاله خواهیم شد....دخترکم ،تو یا لاله ای هم الآن ...یا لاله ای خواهی شد....فقط سرخ باش و آزاد....
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
دخترک ؟!
شراره گفت…
پنجشنبه 4 شهریور1389 ساعت: 15:17

بعد از مدتها سر زدم. چقدر اینو دوست داشتم...

پست‌های معروف از این وبلاگ

آخه آقامه دوسش دارم ( یه یه یه یه نُنُر ! )

امشب که نه فردا عاشورا است یا تاسوعا ؟ من نمی دانم کدامیکی اولی است . حوصله ندارم به این چیزها فکر کنم .احترامتان سر جای خودش . عذا دار باشید یا عزا دار باشید . در عالم خودتان سیر کنید . خوشبحالتان اما بروید جان مادرتان توی خانه خودتان این کار را بکنید من می خواهم آلبوم جدید شاهین نجفی را گوش کنم که تازه دانلود کردم . این مرد بسیار موزیک وکلام زیبایی دارد اما خودش به شدت بی شخصیت و لمپن است . من رشتی ام مثل کامبیز وی او ای و احتمالن با انزلی چی ها مشکل باید داشته باشم . این انزلی چی ها هستند که مشکل دارند با همه . دعوا دارند کلن . توی خیابان الکی بهت گیر می دهند و گله ای میریزند سرت و با چاقو می زنندت حتی اگر حامله باشی . قدیمها که اینطوری بودند الان نمی دانم آدم شده اند یا نه ! باری، از این سر وصدا می گفتم .الان یک نواری گذاشته اند زیر پاساژ که من یک لحظه در خودم بودم دیدم صدای جیغ و داد می آید . یک آن فکر کردم مردم سوار بر سفینه شهر بازی شده اند اما داشتند عزاداری میکردند . یک یارویی با یک صدایی که عین فیلمهای پور.ن  بود حین حین حین حین میکند و مردم استقبال میکنند از این جست و خیز یک...

چگونه وبلاگ نویس حرفه ای شویم

 یاوقتی از حرفه ای بودن حرف Ù…ÛŒ زنیم از Ú†Ù‡ چیز حرف Ù…ÛŒ زنیم یا هرچی اصلن 1 .روشنفکر باشید . تلویزیون نبینید Ùˆ یا اگر دیدید به کسی نگویید . از تلویزیون بدبگویید . فوتبال ورزش عوام است . شما نباشید . پوپولیست نباشید .    طرفدار هیچ تیمی نباشید حتی اگر روی شرتتان نوشته اید ( شما کهنه ØŒ تولیدی) قلب بوئین زهرا به عشق پرسپولیس Ù…ÛŒ تپد . 2 کامنت نگذارید توی وبلاگ دیگران Ùˆ این را تویجای جای وبلاگتان بگنجانید Ú©Ù‡ اینگونه اید . بگویید اگر هم کامنتی دیدی مال دیگریاست . شل سیلور استاین قبل از اختراع وبلاگ در کتاب مقدسش گفته بود یکنفر آمده استپوست مرا دزدیده Ùˆ اگر دیدی توی Ø®Û...

آخه آقامه دوسش دارم ( یه یه یه یه نُنُر ! )

امشب که نه فردا عاشورا است یا تاسوعا ؟ من نمی دانم کدامیکی اولی است . حوصله ندارم به این چیزها فکر کنم .احترامتان سر جای خودش . عذا دار باشید یا عزا دار باشید . در عالم خودتان سیر کنید . خوشبحالتان اما بروید جان مادرتان توی خانه خودتان این کار را بکنید من می خواهم آلبوم جدید شاهین نجفی را گوش کنم که تازه دانلود کردم . این مرد بسیار موزیک وکلام زیبایی دارد اما خودش به شدت بی شخصیت و لمپن است . من رشتی ام مثل کامبیز وی او ای و احتمالن با انزلی چی ها مشکل باید داشته باشم . این انزلی چی ها هستند که مشکل دارند با همه . دعوا دارند کلن . توی خیابان الکی بهت گیر می دهند و گله ای میریزند سرت و با چاقو می زنندت حتی اگر حامله باشی . قدیمها که اینطوری بودند الان نمی دانم آدم شده اند یا نه ! باری، از این سر وصدا می گفتم .الان یک نواری گذاشته اند زیر پاساژ که من یک لحظه در خودم بودم دیدم صدای جیغ و داد می آید . یک آن فکر کردم مردم سوار بر سفینه شهر بازی شده اند اما داشتند عزاداری میکردند . یک یارویی با یک صدایی که عین فیلمهای پور.ن  بود حین حین حین حین میکند و مردم استقبال میکنند از این جست و خیز یک...