رد شدن به محتوای اصلی

"منشوری در حرکت دوار "

یک چیزهایی نوشته بودم که همیشه جلوی چشمم باشد . اینطوری بهتر بود . هر کسی هم می دید تقلید میکرد .

امروز دیدم جای چندتا چیز خالی است :

بغض نکن ...

آه نکش ...

گریه نکن ..

گریه نکن ...

گریه نکن ...

.....

طاقت بیار و مرد باش .

+;نوشته شده در ;2008/9/30ساعت;20:14 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;

نظرات

...ela ... گفت…
سه شنبه 9 مهر1387 ساعت: 20:26

...سلام دوست عزيزم خوبي؟ ميخواستم ازت دعوت کنم به جذاب ترين گروه ايران بپيوندي... اگه مي خواي هر روز بدون اينکه وقت خودتو صرف کني تا کلي عکس ومطالب باحال و جالب را ببيني فقط كافيه به گروه ما بپيونديد تا هر روزبهترين ها و جديدترين هاي اينترنت را به صورت رايگان در ايميل خود دريافت كني ! در گروه برتر?ن ها هر روز بهترين ايميلها و مطالب جذابي از قبيل عكس - مجله - طنز - موزيك و ويدئو - آموزش - اخبار و بهترين برنامه هاي تفريحي مثل تور، قرارهاي دسته جمعي ، مسابقات و ... رو ميتوني داشته باشي... پس دعوتم رو قبول کن براي عضويت در گروه بهتر?ن ها ابتدا به آدرس زير برويد http://groups.yahoo.com/group/parshe/join ...
بهاره گفت…
سه شنبه 9 مهر1387 ساعت: 21:1

این لیست کنار کامپیوترت واقعا جالبه.اما این ها که می خوای اضافه کنی، هم خلافه اصول روانشناسیه که تازه مد شده هی به آدم می گن گریه کن گریه کن ! هم خلاف دیدگاه های فرا جنسیتی که به جای مرد باش، می گن آدم باش ! :Dلیستت واقعا جالبه اما.من هم باید پیروی کنم. :)
روشنک گفت…
سه شنبه 9 مهر1387 ساعت: 21:23

لیست من اینه :بخند گریه کن فریاد بکش اگه لازم بود فحش بده حتماً !خشمت رو نگه ندار !خوشحالیت رو نشون بده نفرتت رو بریز بیرون داد بزن بچرخ بدوبرقصپرواز کن ..پرواز کن ..پرواز کن ..و تنها باش !
Jozeph گفت…
سه شنبه 9 مهر1387 ساعت: 21:45

حرکت رو ژسندسدسمما نمینویسیم تا جلوی چشممان نباشدشاید از همه ی شان میترسیم
شعله گفت…
چهارشنبه 10 مهر1387 ساعت: 1:51

طاقت آوردن و گریه نکردن با هم فرق دارهخوب برو تنهایی زیر دوش گریه کنآخه آدم یه جورایی باید شارز بشه واسه کم نیاوردن و طاقت آوردن خوب
آزاده گفت…
چهارشنبه 10 مهر1387 ساعت: 14:18

سلام. موزیکی رو وبلگ شما پخش می شود بسیار زیباست. میشه بفرمایید اسم آهنگ و سازنده ی آ چیه؟ با تشکر.
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
موزیک فیلم RED ساخته کیشلوفسکی ( کارگردان فیلم ) توی cd فروشی ها میفروشند
bITA گفت…
پنجشنبه 11 مهر1387 ساعت: 16:11

به این ترتیب شما هم در مانیتور بازی ما شرکت کردید !
بادسوار گفت…
جمعه 12 مهر1387 ساعت: 0:33

سلام خيلي وقته نيومدم اينجا... چقدر عوض شده!من از اون كاريكاتور چيزي نفهميدم...متن آدامس خرسي رو هم خوندم... نمي‌دونستم گرون شده... البته تعجبي هم نداره... مگه آدامس خرسي چيش از خونه و سوسيس و بنزين و نون كمتره كه اونا گرون بشن اين نشه؟يه روزي مي‌گفتم اول خودم مي‌ميرم بعد اميد در من مي‌ميره... خيلي آرمانگرايانه بود! الان چنان نااميدم كه اگه خيلي خيلي اتفاقا بيافته تعجب نمي‌كنم ... و طوري نگاش مي‌كنم كه انگار بايد خيلي وقت پيش مي‌افتاد!! سالم باشي رفيق و زنده براي اون خانم جوان 5 ساله.... و براي همه كسايي كه براشون ارزش داري
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
ممنونم
اکرین گفت…
جمعه 12 مهر1387 ساعت: 1:29

بارها سعی کردم اینکارو بکنم اما این کودک درون به قدری سرکش و بی حوصله شده که قید همه چی و زده حتی خودش
ديدار گفت…
یکشنبه 14 مهر1387 ساعت: 9:33

چرا به خاطر گريه كردن خودتو سرزنش ميكني؟! چون مردي؟!!
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
این منشور یا هرچی اسمش است برای فیلم بازی کردن جلوی دیگران است . برای همین چسباندمش جلوی چشمم در محل کار تا با مقابله با مردم اینها را رعایت کنم . جلوی مردم که نمیشه گریه کرد ، میشه ؟
ديدار گفت…
یکشنبه 14 مهر1387 ساعت: 9:38

راستي علي خيلي دروغگويي!! من آدامس خرسي قيمت كردم همون 50 تومن بود. چرا الكي ميخواي تشنج ايجاد كني؟!!!
_______________
ALITAJADOD پاسخ ميدهد :
اون جایی که من می خریدم هر روز ،یکبار گفت گران شده .. من هم رفتم از جای دیگه خریدم . فاکتورش را میگیرم اسکن میکنم اینجا میگذارم برای روشن شدن اذهان عمومی !
ممسود گفت…
دوشنبه 15 مهر1387 ساعت: 14:14

سلام.من به اون سایت رفتم و نتیجه رو گذاشتم تو وبلاگم.ممنون.

پست‌های معروف از این وبلاگ

یادداشتهای پراکنده

  روزهای زیادی از کودکی تا همین امروز که نرم نرم دارد ۴۳ سالم میشود تنها، اندوهگین و در انزوا بودم. هربار به گذشته برمیگردم یادم می‌آید یک گوشه ساکت‌تری نشسته بودم. توی حیاط خلوت پشت خانه، توی اتاق، توی آن اتاق مملو از لباس مهمانی‌ها، توی آیینه خیره به چشمهام، توی کارگاهم، گوشه‌ی یک روستا، پشت مبل بزرگ خانه وقتی همه خواب بودند و مادر نبود و من همیشه بی‌دلیل گریه میکردم! گریه کردن به مثابه خود ارضایی و به مثابه مناجاتی چیزی بود. حالا نمیدانم دیر شده یا نشده. اما نه تنها نمیخواهم گریه کنم بلکه میخواهم خیلی آگاهانه برگردم پشت مبل سیاه، توی حیاط خلوت و سایر جاها، موسیوی کوچک گریان را در آغوش بگیرم و بگویم ببین نمیخوام بهت بگم قرار است این‌گوهی که توشیم جای بهتری بشه اما باور کن اصلا ارزشش را نداره. میدونم قراره چی بشه، من از همونجا اومدم پیشت، اما ببین من من من من همیشه خدا کنارت هستم.. ما باهم این رو هم رد میکنیم .. موسیو تاجینو روز رحلت  #یادداشت_های_پراکنده
• -با تندی مشکلی نداری؟ -نه من واقعا غذای تند دوست دارم.  این سوال و جواب رایج بین من و آنهایی است فهمیده‌اند به بمبئی قرار است بروم.  برخلاف چیزهایی که شنیدم و خواندم بمبئ خوشبو و مهربان است. از هر دکان و دکه و دستفروشی بوی خوب عود می‌آید. حیوانات کنار آدمیزاد زندگی میکنند و هرکسی سرش به کار خودش و آتیش به انبار خودش است.  از روز اول دوست مهربانم فهد و گلناز همسر ایرانیش سخاوتمندانه پذیرایی‌ام کردند. اگر نبودند قطعا کلی تجربه‌ی هیجان انگیز در غذاهای هندی را از دست میدادم.  هاستلم در بمبئی چند خانه با خانه‌ی صادق هدایت فاصله دارد. خانه‌ای که هدایت شاهکارش بوف کور را در آن نوشت و به دلیل ممنوعیتش در همینجا در تعداد معدودی چاپ کرد. داخل خانه رفتم. درها و آدمها جدید شده بودند. نرده‌ی چوبی اما همان بود. به عادت جدیدم که دست رو اجسام میگذارم و حسشان میکنم، جای دست آن فوق‌العده‌ی نا امید را حس کردم که سیگار به لب میرود تا کنار اقیانوس هند به زن اثیری، لکاته، مرد خنزرپنزری و سایه‌اش فکر کند.. راستی در همسایگی من و هدایت اقیانوس هند است.  آدرس من در بمبئی: هاستل پانادا بکپک

یادداشت‌های پراکنده

  از نظر من تنها دو فصل وجود دارد. فصل سرد و فصل گرم.   اما چند روز کوتاهی بین این دو فصل است. نه گرم و نه سرد. سبز و تنها. روزهایی برای سفر به خاطرات. گویی طبیعت میخواد تورا یاد کودکیت بیاندازد و ملقمه‌ی عطرها تورا هر روز که نه، هر دقیقه به خاطره‌ای میکشاند.  از نظر من بهشت جاییست که تو با هر عطر یاد خاطره که نه، به همان خاطره خواهی رفت #یادداشت_های_پراکنده  موسیو