رد شدن به محتوای اصلی

سلام

(من تاحالا سلام نگفتم; اینجا ؟)

امروز براتون یه لینک میزارم برید ببینید ...اینجا رو بفشارید !

شما چی فکر میکنید ...من که یه فکری بیشتر نمی کنم ! (شهیدان زنده اند !! یا ...)!

*-*-*-*-*-*-*-*-*

چندتا سوال جواب بدیم !

این موزیک که الان احتمالا جاری است ، موزیک متن فیلم RED ساخته کیشلوفسکی است که هم موزیکش و هم خود فیلمش از سه گانه معروف سه رنگ ، بسیار زیباست ..برای دانلود کردنش هم دست در جیب مبارک بفرمائید به اولین فروشگاه مجاز مراجعه فرمائید و بگوئید موزیک فیلم رد را میخوام ! بعد اون آقاهه خودش دانلودش میکنه ! ;مواظب باشید آهنگ فیلم قرمز با بازیه هدیه تهرانی را به شما نفروشد !

البته پیشنهاد میکنم فیلمها را هم ببینید و لذتش را ببرید من که خودم مجموعه ای از فیلمهای کیشلوفسکی را دارم (سوسو!) و هنوز چندتاییش را ندیدم چون شبها باید ببینم و این روزها همه در خانه ما میخوان نرگس ببینند !

اون دوتای دیگه هم موزیک دیوانه کننده ای دارد. یادتون باشه اول : سه رنگ :سفید;; بعدش : سه رنگ : آبی; وآخری : سه رنگ قرمز

*-*-*-*-*-*-*-*-*

;پست آخر من کمی خوشحالم کرد چون برعکس بقیه پستها که اکثرا از خودشون میگفتم که بیا به ما سر بزن یا هر چیز دیگری به غیر از برداشت آزاد از کاریکاتور ، در این پست به خود کار بیشتر توجه شده بود

حالا برداشت شخصیه خودم :

کسی که میگه پول خوشبختی نمیاره همون کسیه که به ما میگفت شب امتحان نباید درس خواند ! پولدار بودن ( که من از این نعمت بی بهره ام !); هیچ فایده ای نداشته باشه این فایده را دارد که دیگه حداقل وقت میکنی به بقیه بدبختی هایت برسی و غم نان نخوری; ، غم قسط نخوری ..ترس از آخر ماه برای اجاره نداشته باشی و ...

علم بهتر است یا ثروت ؟ ...خب به نظر من عقل ! اگه اون بابا پولها را در جیبش میگذاشت چی میشد ؟! الان در اعماق دریا بود ! امیدوارم پولدارهای ما هم پولشان را خرج کنند تا دوزار گیر ما بیاد ! قابل توجه یک دوست از اهالی بلفی ولی لی پیت !! که هنوز بیعانه کاریکاتورش را نداده !! ..ولی ما; درسته که پول نداریم ، معرفت که داریم !! ( بکوب آبگوشتو علی بی غم !!)

*-*-*-*-*-*-*-*-*

خانم سینکی عزیز دست گلت درد نکنه ...

;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;

;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;;به امید دیدار

;

+;نوشته شده در ;2006/7/29ساعت;18:23 توسط;.:ALITAJADOD:.; |;

نظرات

یاغی گفت…
یکشنبه 18 مرداد1388 ساعت: 1:7

موسیقی متن بسیار دلنشینه. یه جورایی هر چی گوش کنی خسته نمیشی

پست‌های معروف از این وبلاگ

یادداشتهای پراکنده

  روزهای زیادی از کودکی تا همین امروز که نرم نرم دارد ۴۳ سالم میشود تنها، اندوهگین و در انزوا بودم. هربار به گذشته برمیگردم یادم می‌آید یک گوشه ساکت‌تری نشسته بودم. توی حیاط خلوت پشت خانه، توی اتاق، توی آن اتاق مملو از لباس مهمانی‌ها، توی آیینه خیره به چشمهام، توی کارگاهم، گوشه‌ی یک روستا، پشت مبل بزرگ خانه وقتی همه خواب بودند و مادر نبود و من همیشه بی‌دلیل گریه میکردم! گریه کردن به مثابه خود ارضایی و به مثابه مناجاتی چیزی بود. حالا نمیدانم دیر شده یا نشده. اما نه تنها نمیخواهم گریه کنم بلکه میخواهم خیلی آگاهانه برگردم پشت مبل سیاه، توی حیاط خلوت و سایر جاها، موسیوی کوچک گریان را در آغوش بگیرم و بگویم ببین نمیخوام بهت بگم قرار است این‌گوهی که توشیم جای بهتری بشه اما باور کن اصلا ارزشش را نداره. میدونم قراره چی بشه، من از همونجا اومدم پیشت، اما ببین من من من من همیشه خدا کنارت هستم.. ما باهم این رو هم رد میکنیم .. موسیو تاجینو روز رحلت  #یادداشت_های_پراکنده
• -با تندی مشکلی نداری؟ -نه من واقعا غذای تند دوست دارم.  این سوال و جواب رایج بین من و آنهایی است فهمیده‌اند به بمبئی قرار است بروم.  برخلاف چیزهایی که شنیدم و خواندم بمبئ خوشبو و مهربان است. از هر دکان و دکه و دستفروشی بوی خوب عود می‌آید. حیوانات کنار آدمیزاد زندگی میکنند و هرکسی سرش به کار خودش و آتیش به انبار خودش است.  از روز اول دوست مهربانم فهد و گلناز همسر ایرانیش سخاوتمندانه پذیرایی‌ام کردند. اگر نبودند قطعا کلی تجربه‌ی هیجان انگیز در غذاهای هندی را از دست میدادم.  هاستلم در بمبئی چند خانه با خانه‌ی صادق هدایت فاصله دارد. خانه‌ای که هدایت شاهکارش بوف کور را در آن نوشت و به دلیل ممنوعیتش در همینجا در تعداد معدودی چاپ کرد. داخل خانه رفتم. درها و آدمها جدید شده بودند. نرده‌ی چوبی اما همان بود. به عادت جدیدم که دست رو اجسام میگذارم و حسشان میکنم، جای دست آن فوق‌العده‌ی نا امید را حس کردم که سیگار به لب میرود تا کنار اقیانوس هند به زن اثیری، لکاته، مرد خنزرپنزری و سایه‌اش فکر کند.. راستی در همسایگی من و هدایت اقیانوس هند است.  آدرس من در بمبئی: هاستل پانادا بکپک

یادداشت‌های پراکنده

  از نظر من تنها دو فصل وجود دارد. فصل سرد و فصل گرم.   اما چند روز کوتاهی بین این دو فصل است. نه گرم و نه سرد. سبز و تنها. روزهایی برای سفر به خاطرات. گویی طبیعت میخواد تورا یاد کودکیت بیاندازد و ملقمه‌ی عطرها تورا هر روز که نه، هر دقیقه به خاطره‌ای میکشاند.  از نظر من بهشت جاییست که تو با هر عطر یاد خاطره که نه، به همان خاطره خواهی رفت #یادداشت_های_پراکنده  موسیو