حال وحوصله کشیدن کاریکاتور را ندارم! راستش را بخواهید از وقتی این کاریکاتور(!) را دیدم توان کشیدن برایم نمانده!! نفسم بند آمده ...در ابتدا باور نمی کنم ; ...اما خبر تأئید شده بود ... خدایا این زن چقدر شبیه به ; مادر من است ; ، چقدر شبیه به خواهر من است ...اگر من آنجا بودم و یک نفر دیوانه مادرم را ، خواهرم را و یا همسرم را به جرم اینکه روسری اش در آفساید قرار دارد کتک میزد من چه میکردم ؟ من که اهل چاقو کشی نبودم ...زورش را هم ندارم ... تازه استادم هم یادم داده است که : اگر کسی به صورت چپ تو سیلی زد تو سمت راست را به طرفش برگردان ...اما استاد کاش یادم میدادی که اگر همان یک نفر به صورت راستم شلیک کند چه باید بکنم ؟ ... دوست ندارم در این مرز پر گهر نفس بکشم ...هیچ دوس ندارم دخترم در این فرهنگ رشد کند ...کاش با آبگیری سد سیوند همه این ملک زیر آب برود ...کاش یک نفر پیدا شود دست مرا بگیرد و با خودش ببرد ...ببرد به یکی از همین کشورها که مردمش آدم میخورند ; ...همانجایی که حداقل از قبیله خودشان کسی را سرو نمیکنند ! به هر آن کجا که باشم به جز این سرا;;سرایم ; + ;نوشته شده در ; 2007/5/24 ساعت;...